قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




پایان امپراطوری ایلخانی در ایران به فترتی منجرّ شد كه به هر حال عنصر قدرت را تضعیف كرد و نیروهای مختلفی را برای اعمال قدرت در دولت وارد صحنه نمود. كشمكش بر سر قدرت در بین این گروههای رقیب به مدّت نیم قرن ادامه یافت. با این كه یك یا چند تن از این رقیبان در منطقه تحت نفوذ خود می توانستند برای مدّتی كوتاه فضائی آرام و باثبات از نظر سیاسی و اقتصادی برقرار سازند، ولی هیچ كدام از آنان به موفقیت پایایی دست نمی‌یافتند و مسئله ای به نام وحدت مملكت برایشان وجود خارجی نداشت و البتّه همكاری و همبستگی ای نیز در این زمینه دیده نمی شد. ایران در نتیجه این دسته بندی ها و اوضاع نابسامان، صدمات و لطمات شدیدی  متحمّل شد ولی با این همه مردم بیشترین قربانی را زمانی دادند كه در آغاز دهه هشتاد قرن هشتم /چهاردهم، بار دیگر وحدت مملكت حاصل شد. این وحدت در واقع از بیرون و آن هم توسّط تیمور فاتح تحمیل گردید. تیمور با پیشروی از آسیای میانه، همه گروههای مدّعی را از صحنه راند و یا این كه آنان را در موضع ضعف و بی اعتباری انداخت.[1]



[1] ـ تاریخ ایران ، دوره تیموریان – پژوهش دانشگاه كمبریج – ترجمه دكتر یعقوب آژند – ص ۱۱و ۹۹


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ جمعه 15 دی 1391 ] [ 08:33 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 4

حمله چنگیز خان مغول به ایران، هرچند با كشت و كشتار و چپاول و ویرانی همراه بود، لكن به قول عبّاس اقبال، چون وی : « علاوه بر داشتن صفات لازمه مملكت گیری و لشكر كشی،  به دو صفت مخصوص ممتاز بود. اوّل اداره ممالك مفتوحه و رعایت عدالت و قانون و نظم و تربیت، دوّم عاری بودن از حسّ تعصّب مذهبی،  بنابراین سبب شد كه دولت چنگیزی،  مدّت ها بعد از مرگ مؤسّس آن دوام كند و اولاد چنگیز، كشورهای وسیعی را كه به دست او فتح شده و از اقیانوس كبیر تا مدیترانه كشیده شده بود در كمال نظم و ترتیب، تا قریب یك قرن تحت امر خود نگاه دارند. »[1]

به اعتقاد پژوهشگران دانشگاه كمبریج : « با این كه خود تیمور در واقع رگ و ریشه تركی داشت و از نژاد تركان بود ، ولی در سرتاسر عمر خود و حتی در روزگاری كه قدرتمندترین فرد روی زمین به شمار می رفت، به مناسبات و پیوندهای خانوادگی مغولی خود ارزشی بیش از اندازه قائل شد، و همین مسئله اشاره ای آشكار به توجّه و حرمت والائی بود كه چنگیز خان و بازماندگان او حتّی مدّت ها پس از سقوط امپراطوری ایلخانی به دست آورده بودند.»[2]

و به همین علت است كه : « روزنامه آمریكائی واشنگتن پست منتظر پایان گرفتن هزاره دوّم بعد از میلاد مسیح نشد و به چنگیز خان لقب مرد هزاره دوّم را داد، چرا كه به اعتقاد این روزنامه، چنگیز خان مردی است كه تجسّم واقعی دو چهره متمدّن و وحشیگری انسان بوده است.»[3]



[1] ـ عباس اقبال – تاریخ مفصّل ایران – ص ۶۳۸

[2] ـ تاریخ ایران ، دوره تیموریان – پژوهش از دانشگاه كمبریج – ترجمه دكتر یعقوب آژند – ص ۱۲ و۱۱

[3] ـ ضمیمه روزنامه اطّلاعات – ۱۴/۱۰/۱۳۷۴ –ص ۲


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ جمعه 1 دی 1391 ] [ 06:42 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0

پس از كشته شدن سلطان احمد، ارغون خان وبعد از وی گیخاتو و پس از او نیز « بایدوخان » به مقام ایلخانی رسیدند. در دوران فرمانروائی آنان، تبریز پایتخت و ارّان آن روزی و قره باغ امروزی،  قشلاق آنان محسوب می شد، و امیر نورین به منظور محافظت از دربند در سال ۱۲۹۸ میلادی به ارّان اعزام می شود.در سال ۷۰۱‌ﮬ.ق هنوز فرمانده آن منطقه است.

علاوه بر این، ارّان كه یك حوزه لشكری بود، فرمانروا اغلب در آنجا می زیست و « چینگ سانگ پولاد » نماینده دائمی قاآن در دربار ایران در سرای منصوریّه در ارّان مستقر گردیده بود و تا روز مرگش ( ۲۸ ذیحجّه ۷۱۲ ) در مغرب ماند. او پیوسته چند تن منشی و مأمور در ملازمت خود داشت.[1]

« ارغون زمستان سال ۶۸۹ ق /۹۰ـ ۱۲۸۹ میلادی را در ارّان به سر برد و در بهار، درگیر زدوخوردی مختصر با نیروهای اردوی زرّین گردید.... در ارّان كه وی زمستان سال 690 ق/ ۱ـ۱۲۹۰ میلادی را در آن ناحیه به سر برد، به عارضه خطرناكی مبتلا گردید، امّا بر اثر معالجات طبیبی مسلمان یا یهودی پاره ای علامات بهبودی در وی ظاهر گشت. ولی ناگاه كاهن یا طبیبی بودائی بر بالین وی آمد و شربتی بدو داد كه موجب عود بیماریش گردید. برخی بیماری وی راكه اكنون مزمن شده بود به چشم زخم نسبت دادندو توصیه كردند كه برای دور ساختن آن صدفه باید داد. امّا قام ها یا شمنان سبب رنجوری او را سحر و جادو تشخیص دادند و یكی از خواتینش در زیر شكنجه اعتراف كرد كه مهر دارو به ایلخان خورانده است و در نتیجه آن خاتون را با جمعی از زنان دیگر به رودخانه ( از قرار معلوم كُر ) انداختند.... مرگ ایلخان روز شنبه هفتم ربیع الاوّل سال ۶۹۰ ق / دهم مارس ۱۲۹۱ میلادی در باغچه، یكی از اقامتگاههایش در ارّان اتّفاق افتاد. وی حدود سال ۶۶۰ق /۱۲۵۸ میلادی چشم به جهان گشوده بود و به هنگام مرگ حدود سی سال داشت. موضوع جالب این است كه اگر وی اقداماتی برای طولانی نمودن عمرش به عمل نمی‌آورد، چه بسا كه از پدرش اباقا و پسرش غازان بیشتر زندگی می كرد.



[1] ـ  اشپولر – تاریخ مغول در ایران – ص ۲۶۹ـ ۳۴۰ و۶


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ یکشنبه 5 آذر 1391 ] [ 09:38 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0

هرچند، تبریز و مراغه در عصر ایلخانان، مركزیّت داشتند، ولی قره باغ همچنان، اهمیّت سوق الجیشی خود را حقظ كرده بود و در این دوران بود كه نام قره باغ جایگزین ارّان گردیده است.

زمامداران ایلخانی كه قره باغ را به عنوان قشلاق برگزیده بودند، در نتیجه بیشتر رخدادهای این ایّام در این سرزمین رخ داده است. غازان خان در قره باغ به تخت سلطنت جلوس كرده و اولجایتو در همان جا مذهب تشیّع را پذیرفته و بالاخره ارغون و ابوسعید بهادر در این دیار دار فآنی را وداع گفتند.

رنه گروسه می نویسد : « ایران پس از این كه از طرف مغولان تصرّف شد و پس از انهدام و انحلال سلطنت خوارزمشاهی و قتل جلال الدین [ ۱۲۳۱] تحت یك نظام موقّت و غیر متجانسی قرار گرفت، لشكریان مغولی در مغرب كه در كنار شطّ « كُر » سفلیٰٰ و « ارس » سفلیٰٰ و مرغزاران ارّان و مغان اردو زده بودند تحت فرماندهی سردارآنی قرار داشتند كه واجد تمام اختیارات بودند.... مغولان بیست سال پس از تصرّف ایران به این فكر افتادند كه به آن ترتیب و نظام موقّت كه عبارت بود از نصب یك حكومت لشكری و نظامی در ارّان و مغان و نصب یك حكومت كشوری و مالیاتی در خراسان و عراق عجم خاتمه بدهند و یك مقام سیاسی منظّم و واحدی را مافوق آن دو حكومت برقرار سازند. در قوریلتای ۵۱ ۱۲خان بزرگ « منگوقا آن » تصمیم گرفت كه برادر كهتر خود «هولاكو» را نایب السلطنه ایران زمین كند. این انتصاب به عمل آمد و « منگوقا آن » به « هولاكو » دستور داد دو قوّه معنوی و دو نیروی روحانی  را كه هنوز در ایران وجود داشت نابود سازد. یكی سلطه و قدرت فرقه اسماعیلیه بود در مازندران و دیگری خلافت عبّاسیان بود در بغداد و تسخیر شام.


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ شنبه 20 آبان 1391 ] [ 09:11 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0
در پائیز سال ۶۱۶ ﮬ. ق چنگیز خان مغول،  از راه كاشغر و بلاساغون كه قبلا" به تصرّف مغولان درآمده بود، به قلمرو خوارزمشاهیان یورش برد، تداوم این حملات كه توأم با قتل و غارت بود، تأثیرات فاجعه باری در تمام نقاط ایران آن روز و از جمله قره باغ كه در آن برهه جزئی از قلمرو حاكمیّت اتابك اوزبك به شمار می رفت به بار آورد و این تهاجمات پی در پی و برق آسا كه منجرّ به فرار و هلاكت سلطان محمّد خوارزمشاه در جزیره آبسكون دریای خزر گردید، در تمام شئون

مردمان این مرز و بوم، تأثیر عمیق و همه جانبه ای را برجای گذاشت. قره باغ نیز از آثار سوء این فاجعه دهشتناك به دور نماند و در معرض این یورش های خونین قرار گرفت.

ابن اثیر در تاریخ خود، حمله مغول ها را به این خطّه چنین تصویر می كند :


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ سه شنبه 2 آبان 1391 ] [ 10:35 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0

آتا در تركی به معنی پدر و «بگ، بیگ » به معنی بزرگ و این دو كلمه در حال تركیب، درست مترادف « لله » یعنی نگاهدارنده و ادب آموزنده كودك است، ولی بعدها معنی عالی تر و وسیع تری پیدا كرد و در ردیف عناوینی چون صدراعظم و امیر و حتّی شاه قرار گرفت....

رسم سلاطین سلجوقی،  از ابتدا چنین بود كه فرزندان خود را برای تربیت و مراقبت به یكی از امرای درباری یا لشكری آزموده و مورد اعتماد می سپردند و به چنین كسی لقب اتابك می دادند....

چون انحطاط و فتور در دولت آل سلجوق افتاد، این امیران نوخاسته با عنوان اتابكی كه داشتند نفوذ و قدرت بیشتری به دست آوردند و هر یك در قسمتی از این ممالك پهناور به بهانه حمایت از یك شاه سلجوقی و یا سرپرستی از یك شاهزاده جوآنی كه تمشیت امور وی را به عهده داشت، سلطنت خاصّی در بطن سلطنت حمایت شده خود تشكیل داد كه در واقع سلطنت حقیقی همان بود و چون منصب اتابكی،  موروثی بود سلسله هائی به نام اتابكان ترتیب داده شد كه برخی تا اوایل قرن هفتم حكومت می كردند.

یكی از آن ها، سلسله اتابكان آذربایجان می باشد كه به سبب داشتن مدّاحآنی چون نظامی گنجوی و ظهیر فاریابی و پاره ای خدماتی كه انجام داده اند، شهرت آنان بیش از دیگران است.

سلسله اتابكان آذربایجان، بازماندگان مردی به نام « ایلدگز » بوده اند كه ۹۱ سال ( ۵۳۱ـ ۶۲۲ ) بر آذربایجان و پیرامون های آن و گاهی نیز بر عراق فرمانروائی داشته اند. [1]



[1] ـ  دكتر جمال الدین فقیه – آتورپاتگان – ص ۱۵۲


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ دوشنبه 17 مهر 1391 ] [ 08:19 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0

چنان كه دیدیم، اشاعه دین اسلام در این سرزمین و پذیرش آن از سوی مردمان این دیار و در نتیجه جایگزینی الفبای عربی به جای الفبای پیشین، در شكل گیری هویت جدید مردم آذربایجان و از جمله ساكنان قره باغ، نقش بس مهمی بازی كرد. در خلال این تحوّلات، تكامل ادبیّات شفاهی و مكتوب تركی آذری در تشكّل قوم آذری،  نقش ارزنده ای ایفاء نمود و مردم آذربایجان با سیمائی نوین شناخته گردید كه حكایت از مردمانی مسلمان و ترك آذری بودن آنان می كرد.

پروسه پیدایش و تشكّل قوم آذری و همه گیر شدن زبان تركی آذری در این سرزمین، در سده یازدهم میلادی و قرون چهارم و پنجم هجری به فرجام رسید. در این دوره، میان مناطق مختلف این خطّه، كم و بیش روابط اقتصادی برقرار بود. مرزهای اراضی تحت سكونت ترك های آذری معین شده، علایم كلّی فرهنگ این مردم پدیدار می شد.

حال باید دید كه این تشكّل قومی در آذربایجان و یافتن هویتی جدید چگونه بوده و چه مراحلی را طی كرده، در این زمینه ناگریزیم به گذشته برگشته و قبل از همه، نحوه مهاجرت تركان به این سرزمین در ادوار مختلف را مورد مطاله قرار دهیم. در این زمینه به كتاب « تاریخ زبان و لهجه های تركی » تألیف دكتر جواد هیئت كه اثرش را با استفاده از منابع دست اوّل تألیف كرده، مراجعه می كنیم :


آرديني اوخو

بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ یکشنبه 1 مرداد 1391 ] [ 07:36 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 1
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

تعداد یارپاق لار :  ::      1   2   3   4   5  

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی