قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




فروردین سال ۱۳۵۸،

سالروز مقاومت بزرگ میهنی مردم سولدوز در مقابل جنایتكاران كومله و دمكرات

 

باتی گوناذ: تاریخ معاصر آذربایجان پر است از صحنه هایی كه هم از مظلومیت و هم از دلاوریهای ملت آذربایجان حكایت میكنند. در گوشه گوشه تاریخ سرزمین استوارمان آذربایجان، متاسفانه حوادث و رخدادهای زیادی هنوز بصورت مكتوب درنیامده اند و بسیاری از منابع تاریخی آذربایجان نیز بجهت آنكه از جانب افرادی مغرض نگارش یافته اند نیاز به بازنویسی دارند. یكی از حوادث مهم تاریخ معاصر آذربایجان، شورش اكراد در سالهای بعد از انقلاب ۱۳۵۷ است كه منطقه غرب آذربایجان و مخصوصا قسمتهای جنوبی استان آذربایجان غربی صحنه تاخت و تاز احزاب مسلح و تروریستی و غارتگر دموكرات و كومله كردستان گردید. در این اثنا جنگ یك هفته ایی سولدوز (نقده) كه در طی آن مردم غیرتمند و حماسه ساز سولدوز در مقابل تجاوز اكراد جانفشانی كردند و اكراد را با شكستی شرم آور روبرو ساختند از برگهای زرین تاریخ آذربایجان محسوب میشود كه شرح آن در ذیل می آید.

حزب دموكرات كردها كه اساسا حزبی ماركسیستی و لنینیستی بود، پس از انقلاب ۱۳۵۷ بعنوان حزب سوسیال دموكرات با سیاستهای شدیدا ملی گرایانه و روشی مسلحانه به رهبری “دكتر عبدالرحمان قاسملو” وارد صحنه شد. در این هنگام حزب زحمتكشان كردها (كومله) نیز با افكار چپی و مائوئیستی كه البته از ضعف ایدئولوژیك رنج میبرد و خود را پیشاهنگ پرولتاریای كردها می دانست، با خط مشی مسلحانه وارد جریانات سیاسی منطقه گردید. زمانیكه تنها ۸ روز از عمر انقلاب ۱۳۵۷ گذشته بود، در ۳۰ بهمن ۱۳۵۷ اكراد پادگان خانا (مهاباد) را غارت كردند.  “غنی بلوریان” از اعضای اصلی حزب دموكرات كه بدلیل اختلاف با خط مشی حزب دموكرات در سال ۱۳۵۹ به همراه گروه ۷ نفری از این حزب جدا شدند در خاطراتش در “كتاب ئاله كوك” (برگ سبز) می نویسد: (دكتر قاسملو لحظه به لحظه با اشخاص مختلفی تماس می گرفت و نقشه اشغال پادگان را میكشید. نامبرده در این خصوص چیزی به من نمی گفت. من از كانال دیگری از كارهایش مطلع بودم. به او خبر دادم قبل از اینكه اتفاقی بیفتد بهتر است ما كردها در برابر دولت موقت بازرگان كاری نكنیم. اگر تو بر این امر اصرار داری كه مساله كرد باید از طریق صلح آمیز حل شود، لازم است از این طریق حركت كنیم. نامبرده گفت: (آنجا (پادگان خان (مهاباد)) مركز شر است باید جمع آوری گردد.) بلوریان می نویسد پاسخ دادم: این حرف شما با تفكرات حزب مغایرت دارد اگر ما به صلح ایمان داریم و میخواهیم از طریق مسالمت آمیز مساله كرد را حل كنیم، نباید كاری كنیم كه برای خود مشكل درست كنیم. غنی بلوریان می نویسد: روز ۳۰ بهمن ساعت ۱۱:۲۰ همانروز پادگان خانا (مهاباد) خلع سلاح شد.))(۱) اهمیت نوشته های بلوریان از این جهت است كه چهره واقعی قاسملو و اهداف حقیقی حزب دموكرات كردها ایران را روشنتر می نمایاند. قاسملو در آن مقطع زمانی حساس منطقه، رفتاری متجاوزكارانه از خود نشان داد و پادگان خانا (مهاباد) را ریشه شر میداند. در واقع او چون هدفش استیلا بر مناطق كردنشین و نیز غرب آذربایجان بود، پادگان خانا (مهاباد) سدی محكم در برابر خواسته وی و حزب مطبوعه اش محسوب می شد همچنین امكان مسلح تر شدن اعضای حزب را ممكن می ساخت. در واقع خلع سلاح پادگان خانا (مهاباد) مقدمه ایی بود برای جریانات خونین پاوه، سنندج، سقز، پادگان جلدیان، جنگ سولدوز (نقده) و كه البته ذكر همه آنها در حوصله این مقال نمی گنجد و ما به جنگ نقده خواهیم پرداخت. پس از جریانات پادگان خانا (مهاباد) و درست یكماه پس از انقلاب ۱۳۵۷، قاسملو خواست و اهداف دموكرات را چنین بیان میكند: (خلق كرد فقط خودمختاری میخواهد.) (۲) هرچند سخن وی مسلما شامل همه مردم كرد نمی شد، اما مساله مهم اینست كه او در اینجا از خلق كرد صحبت می كند ولی بعدا این خود مختاری طلبی را كه اصولا باید از حاكمیت طلب نماید با ریختن خون مردم بیگناه و مظلوم تورك شهرهای سولدوز (نقده)، خانا و و تلاش جهت ضمیمه نمودن مناطق ترك نشین به جغرافیای تخیلی كردها دنبال می نماید و منطقه را با چالشی عظیم و خطرناك مواجه می سازد. حال اگر در آنزمان قاسملو خودمختاری می خواست باید آنرا از حاكمیت ایران طلب میكرد ولی در ادامه خواهیم دید كه وی و یارانش با ایجاد وحشت در غرب آذربایجان و ریختن خون توركها كه خود بزرگترین قربانی در بعد مسائل ملی در ایران هستند بدنبال خواسته های خود بودند و این همان اشتباه بزرگی بود كه نهایتا به شكست دموكرات در غرب آذربایجان انجامید و حتی لطمات جبران ناپذیری را بر دیگر گروههای غیر نظامی هویت گرای آنروز آذربایجان و اعراب و توركمنها وارد ساخت. شایان ذكر است در آن مقطع زمانی علاوه بر قاسملو كه رهبر ملی بخشی از كردها بود، شیخ عزالدین حسینی (امام جمعه وقت مهاباد) نیز رهبری مذهبی اكراد را در اختیار داشت كه با هماهنگی همدیگر فتیله های جنگ قومی مذهبی در منطقه را روشن نموده بودند و علنا ادعاهای ارضی خود بر نواحی غرب آذربایجان را اعلام میداشتند و كینه هایی ایندو ملت را فزونتر میكردند، امری كه بیشترین منفعت آنرا شووینیستهای نژادپرست فارس بردند.

 

پس از اینكه اكراد پادگان خانا (مهاباد) را خلع سلاح نمودند و پس از سازماندهی، با لشكری كاملا مسلح كه تعدادشان بیست هزار تن یا حتی بیشتر عنوان شده، جهت برگزاری میتینگ حزبی راه نقده را در پیش گرفتند! سولدوز (نقده)ایی كه تنها ۱۲ درصد آنرا كردها تشكیل میدادند. حال چرا سولدوز (نقده) محل برگزاری میتینگ انتخاب شده بود، سوالی مهم و تعیین كننده است. آنها در راستای تحقق استقلال كردها عمل می كردند اما جغرافیایی كه مد نظرشان بود رویایی و تخیلی بنظر میرسید. بدینگونه كه آنان همانند شیخ عبیدالله و سیمیتقو و دچار (اشتباه شدید استراتژیك) شده بودند و بدون عبرت گرفتن از گذشته، بازهم با روشی مسلحانه و زورگویانه و تجاوزگرانه ادعاهای كذایی ارضی خود را بر غرب آذربایجان عنوان نموده بودند لذا به گفته “چمران” (سولدوز (نقده) دروازه آذربایجان است و برای وصول به اشنویه، جلدیان و پیرانشهر حیاتی است و برای نفوذ به آذربایجان، سیطره بر سولدوز (نقده) ضروری بود.) (۳) با این اوصاف دلیل حمله به سولدوز (نقده) مشخص میشود.

در جریان ورود اكراد مسلح به سولدوز (نقده)، توركها كه به نیات پلید و روحیات طمع كارانه اكراد افراطی آگاه بودند جهت جلوگیری از ایجاد حساسیت و تنش و خونریزی سعی در متقاعد ساختن سران حزب جهت برگزاری میتینگ در نقطه ایی دیگر می نمایند. “ابریشمی” در كتاب “مساله كرد در خاورمیانه” می نویسد: (برخی از آدمهای محترم و روحانیون تورك آمدند پا در میانی كردند، با دفتر حزب تماس گرفتند (بعدها بلوریان مطلب را تایید میكند) بلكه این مراسم مسلحانه برگزار نشود. كما اینكه بلوریان تایید می كند و می نویسد: توركهای سولدوز (نقده) نامه ایی به حزب می نویسند و می گویند توركهای سولدوز (نقده) از این اقدام شما ناراضی اند و نمی خواهند شما به صورت مسلحانه اقدام به برگزاری مراسم بكنید و پیشنهاد می كنند كه این مراسم در كنار شهر برگزار شود.) (۴)

اما این اقدام مردم شهر بی فایده بود و حتی “قاسملو” و “ملا صلاح” (روحانی وقت اكراد سولدوز) در تماس با ریش سفیدان شهر، تخلیه و تسلیم شهر را خواستار می شوند! كه البته با پاسخهای قاطع و شجاعانه ریش سفیدان شهر مواجه می شوند. به هر روی كردها وارد سولدوز (نقده) شده و در استادیوم ورزشی شهر جمع میگردند. در این هنگام با شلیك گلوله ایی، كردهای تا دندان مسلح به خیابانهای شهر ریخته و شروع به شلیك بطرف مردم بیگناه تورك و كشتار آنان مینمایند. مردم بی دفاع ولی غیرتمند و جسور سولدوز (نقده) بجای فرار و تسلیم شهر به لشكر یاغیان كرد، با معدود اسلحه هایی كه در اختیار داشتند از خود و خانواده و ناموس شخصی و ملی شان و وطن خود دفاع می كنند.

گفته میشود شمار سلاح های توركها تنها ۴۰۰ یا ۵۰۰ قبضه اسلحه كمری یا سبك جنگی بود و اكراد با لشكری ۲۰ هزار نفری با تمامی ادوات جنگی اعم از تانك، توپ، مسلسل و به سولدوز (نقده) هجوم آورده بودند. مردم شهر بوسیله حدود ۴۰۰ قبضه اسلحه سبك و در اختیار گرفتن “قالا باشی” (تپه ایی در وسط شهر) و بام ساختمانهای خیابان امام بر شهر مسلط میشوند و تعداد كثیری از یاغیان كرد كشته میشوند و عده زیادی از اكراد نیز بنا بر سنت اجدادشان متواری میشوند. اما كثرت اكراد مسلح و قلت (كمبود) سلاح در بین توركها باعث میشود كه تعداد زیادی از زنان و كودكان و مردم بیگناه و مظلوم سولدوز (نقده) قربانی آرزوهای تخیلی اكراد افراطی شده و در خون خود بغلطند.

بهمین جهت پس از ۳ روز از شروع جنگ، “حجت الاسلام حسنی” (امام جمعه وقت اورمیه) پس از دادن یك اطلاعیه رادیویی و دعوت از مردم جهت دفع فتنه اكراد، بهمراه نیروهای مردمی از اورمیه وارد سولدوز (نقده) میشوند و پس از ۴ روز جنگ خونین و كشته شدن تعداد زیادی از مردم و نیز اكراد متجاوز، اكراد بازهم بنا بر سنت دیرینه شان فراری شده و سپاه عظیم آنها با شكست مفتضحانه و حقیرانه خود برای چندی متلاشی میشود.

در خصوص جنایات اسفناك دموكراتها در آن یك هفته “حسنی” میگوید: (فردای آنروز ظهر بود كه من از دو خانه دیدن كردم كه در یكی از آنها یازده نفر را سر بریده بودند كه از دیدن آنها خیلی نارحت شدم. مثلا (كردها) سر دخترك ۳ ساله ایی را بریده بودند و با سه سیخ به سینه مادر ۲۳ ساله اش چسبانده بودند. پیرمرد و پیرزن هم بین آنها بود. ۲۲ نفر دیگر را هم در جایی دیگر با طناب اعدام كرده بودند. در خانه ایی دیگر جوانی را با تبر قطعه قطعه كرده بودند. عاملین این جنایتها كسانی بودند كه ادعای دموكرات بودن داشتند.) (۵)

بهر حال اكراد افراطی اینبار نیز اشتباه بزرگی را مرتكب شدند. آنان با قتل عام و كشتار مردم بی دفاع تفكرات و ایده های شوم خود را بیش از پیش نمایانتر ساختند. جنگ سولدوز (نقده) با مقاومت دلیرانه اهالی شهر و نیروهای كمكی، باتلاقی شد برای اكرادی كه در اصل تمامیت ارضی ایران و قسمتهای غربی آذربایجان را مورد هدف قرار داده بودند، هرچند كه دفع این فتنه برای مردم دلاور خطه سولدوز هزینه ها و تلفات سنگینی را در بر داشت. (استفاده از لفظ تمامیت ارضی ایران به خاطر دارا بودن شناسنامه بین المللی در حال حاضر استفاده میشود-بای بك)

 

حادثه دوم در سولدوز (نقده) زمانی رخ داد كه جوانمردان اهل سولدوز (نقده) به فرماندهی شهید گرانقدر “سید جعفر طاهری” (فرمانده وقت جوانمردان نقده) جهت دفاع و حفاظت از پادگان جلدیان (در ۱۵ كیلومتری جاده سولدوز (نقده) به خانا «پیرانشهر») در برابر تهاجم و غارت اكراد مامور حفاظت از آنجا شده بودند. گروه ۱۸ نفره از این سربازان دلیر آذربایجان در یكی از روزها كه از جلدیان به سولدوز (نقده) بازمیگشتند، در حوالی روستای كردنشین”قارنا” مورد حمله غیر منتظره اكراد واقع شدند و اكراد همه آنها را قتل عام و شهید كردند تنها یكنفر از آنان بنام (خ.پ) زخمی شده و خود را به سولدوز (نقده) رسانید و مردم شهر را از جنایت صورت گرفته مطلع نمود.

گروههایی از مردم شهر به محل فاجعه عزیمت كردند و با دیدن اجساد جوانان صادق و پاك خود كه گناهی جز دفاع از خاك مقدس وطن نداشتند، به عاملان این جنایت حمله نموده و آنها را به سزای عمل خود رساندند. متاسفانه مساله قارنا از جانب اكراد افراطی بصورتی تحریف شده و یكطرفه بیان میشود، یعنی آنان فقط قسمت دوم این فاجعه یعنی حمله گروههای از مردم به قارنا را مورد توجه قرار میدهند و قسمت اول و اصلی چنین فاجعه ایی یعنی به شهادت رساندن ۱۷ تن از جوانان رشید نقده بوسیله اكراد را كه دلیل حمله مردم به قارنا بود را اصلا بزبان نمی آورند!

البته در مساله قارنا باید خیلی از مسائل را در نظر داشت، مخصوصا اینكه مگر نه این بود كه ناامنی و كشتار جاری در منطقه حاصل تلاشهای اكراد جهت استقلال كردها و تجزیه آذربایجان و ضمیمه نمودن اراضی غربی آن بخاك تخیلی كردها بود و مردم تورك نیز همیشه در این جریانات در حالت و موضعی دفاعی قرار داشتند و طبیعتا در مقابل متجاوز، از خانه و كاشانه و سرزمین آبا و اجدادی و ناموس خود دفاع میكردند؟

بهرصورت حمله به سولدوز (نقده) و اشتباه صورت گرفته توسط اكثریت قریب به اتفاق رهبران سیاسی كردها مورد پذیرش میباشد. (بعدها”عبدالله حسن زاده” دبیركل وقت حزب دموكرات در جلد اول كتاب “نیم قرن مبارزه” بیان میكند كه در فاجعه سولدوز (نقده)، رهبران حزب سهل انگاری كردند و در دام خطرناكی افتادند.) (۶)

اما پس از سركوب فتنه اكراد در سولدوز (نقده)، آندسته از اكراد ساكن سولدوز (نقده) كه فراری شده بودند به شهر بازمیگردند. مردم سولدوز (نقده) آنان را پذیرفته و چشم خود را به خیانتها، كشتارها و غارتهای صورت گرفته می بندند!!! و سیاستی كه متضمن امنیت منطقه باشد را اتخاذ میكنند. هرچند كه كردها هیچگاه چنین سیاستی را در شهرهای دیگر همانند “خانا” (پیرانشهر فعلی) پیشه خود نكردند بگونه ایی كه خیل عظیمی از توركهای ساكن آنجا كه اموالشان بوسیله اكراد غارت شده بود و جانشان نیز در معرض خطر بود به شهرهای دیگر مهاجرت اجباری نمودند ولی آنان هیچگاه اجازه بازگشت به شهر و دیار خود را نیافتند و تركیب جمعیتی خانا تغییر بزرگ و كاملا محسوسی نمود و شمار اكراد آن شهر فزونی یافت.

پس از جنگ سولدوز (نقده) و جریانات شهرهای كردنشین استان كردستان كه البته در حوصله این مقال نمی گنجد، و با توجه به شروع جنگ ۸ ساله ایران - عراق و تشكیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء كه بوسیله جوانان آذربایجانی تشكیل شده بود و متعاقب آن درگیریهای شدید بین نیروهای دموكرات و كومله (در سال ۱۳۶۰ پایگاههای اصلی حزب دموكرات به خاك عراق منتقل شد.) (۷) ولی این به معنای دفع كامل فتنه اكراد نبود، چرا كه آنان تا سالهای پایانی جنگ، بصورت مسلحانه در منطقه غرب آذربایجان حاضر بودند و در این مدت علاوه بر راهزنی و غارت روستاها و به اسارت گرفتن مردم عادی، ترور افسران و حتی سربازان ژاندارمری و سپاهی با شدت فراوانی در جریان بود كه شاید فاجعه قتل عام تمامی سربازان ژاندارمری و سپاهیان مستقر در سه راهی “دَرَله”(دارلك) و مثله نمودن ایشان در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ معروفترین آنها باشد كه “شهید امینی” نیز در این كشتار وحشیانه بهمراه دیگر جوانان غیرتمند آذربایجان بشهادت رسیدند.

حال معلوم نبود كه آنان دنبال چه بودند، اگر با حكومت جمهوری اسلامی مشكل داشتند پس چرا مردم تورك غرب آذربایجان را ناجوانمردانه قتل و غارت میكردند و مشكلات سیاسی خود را به این مردم مظلوم تعمیم میدادند؟ كما اینكه آنان با وحشیگریها و سیاستهای ضد بشری خود علاوه بر ایجاد ناامنی شدید در منطقه، فرصتهای سرمایه گذاری بخش دولتی را در منطقه گرفتند (یا حداقل بهانه دست دولت دادند) و نیز باعث فراری شدن سرمایه داران و كوچ اجباری تعداد كثیری از اهالی غرب آذربایجان گردیدند كه خود بحث درازی دارد.

 

درسهایی كه باید از جنگ سولدوز (نقده) آموخت:

 

اولا: جنگ سولدوز (نقده) ما را در شناختن نیات و اهداف و ماهیت واقعی اكراد افراطی كمك میكند. چه كودكان و زنان و مردانی بی دفاع و بیگناه كه قربانی آرزوهای خیالی و تجاوزگرانه اكراد شده اند. شایان ذكر است در آن مقطع زمانی تمامی جنایات در زمان رهبری قاسملو صورت گرفته اند.

 

ثانیا : اگر امروز مردم دلاور و غیرتمند سولدوز (نقده) كه میتوان آنها را (سمبل استقامت و غیرت) آذربایجان دانست، در مقابل اكراد آگاهانه و قاطعانه ایستاده اند، دلیلش اینست كه در جنگ با اكراد این خود مردم بودند كه با تشكیل هسته های مقاومت، منطقه را و به عبارتی صحیحتر آذربایجان را نجات دادند و منتظر نیروهای تهران كه یا بیایند یا نیایند نشدند. و امروز نیز این خود مردم هستند كه جدای از سیاستهای حاكمیت، در برابر متجاوزان كرد و ادعاهای واهی آنها ایستاده اند و اكراد در سولدوز كاری نمیتوانند بكنند.

ثالثا: در جنگ سولدوز (نقده) تنها اشتباهی كه باز از روحیه بیش از حد مهربان و یا به عبارتی بهتر مهربانی های بی مورد ما سرچشمه میگیرد اینست كه پس از جنگ سولدوز (نقده) اكراد ساكن نقده به شهرهایی نظیر سویوق بولاغ (مهاباد) و فرار كردند، اینها كسانی بودند كه حزب دموكرات كردستان را در رسیدن به نیاتش در سولدوز (نقده) یاری داده بودند و در كشتارها و غارتها فعالیت اساسی داشتند، ولی مردم سولدوز پس از چند ماه از جنگ آنها را به شهر بازگرداندند!!! و چشم خود را بر خیانت ها و جنایتهای آنها بستند و این اشتباهی بزرگ و سئوال برانگیز بود.

 

منابع:

 

۱-نشریه سیاسی-راهبردی چشم انداز، فروردین ۱۳۸۲، ص۲۱

 

۲-هاشمی و انقلاب، مسعود رضوی، انتشارات همشهری، چاپ دوم ص۲۸۵

 

۳- كردستان، شهید چمران، چاپ هفتم، انتشارات فرهنگ اسلامی ص۳۹

 

۴- چشم انداز ص۲۳

 

۵- روزنامه كیهان، مصاحبه با حجت الاسلام حسنی، شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۱

 

۶- چشم انداز ص۲۳

 

۷- تحولات قومی در ایران،دكتر مجتبی مقصودی، چاپ اول ص۳۰۶

 

 

 

مقاومت بزرگ سولدوز درفروردین 1358

 

چهار ماه پس از سقوط سلطنت پهلوی در بهمن ۱۳۵۷ جنوب اذربایجان صحنه یكی دیگر از ددمنشیهای كوردهای مهاجر و تروریست بود. صحنه ای كه تكرار سریال شیخ عبیدالله شمزینی و اسماییل سیمیتقو  از خونخواران تاریخ اذربایجان بود.

پس از سرنگونی حكومت شوینیستی پهلوی و روی كار امدن دولت انقلابی و بدنبال ان تضعیف حكومت مركزی كوردها كه در راس انها دو تشكیلات سازمان یافته كومله و دمكرات قرار داشت در سودای تاسیس دولت كوردستان بر امدند و این كار را  همچون اجداد خود با قتل و كشتار توركهای اذربایجان اغاز نمودند.

اواخر فروردین ۱۳۵۸ و بعد از تصرف مهاباد و پادگان مهاباد و تجهیز اعضای حزب دمكرات كه متشكل از كوردهای ایران - سوریه - توركیه و عراق بود این حزب به رهبری جنایتكار بزرگ تاریخ معاصر اذربایجان "قاسملو" به بهانه برگزاری میتینگ سیاسی در سولدوز روانه شهر نقده شدند.كوردهای مسلح كه تعدادشان به بیش از بیست هزار نفر تخمین زده شده بود با وجود تقاضای ریش سفیدان و معتمدان مورد احترام مردم تورك   مبنی عدم ورود انها به شهر وارد گردیده و اقدام به مانور سیاسی و رژه در خیابانها نمودند.

در این زمان در سطح شهر ۴۰ مرد مسلح و با احتساب داوطلبان روستاهای اطراف كه پس از ورود كوردها وارد شهر شده بودند ۴۰۰ نیروی مردمی تورك وجود داشتند .اسلحه انها عمدتا تفنگ ژ-۳ و برنو بود و دورا دور مسیر حركت كوردها را در خیابانها تحت نظر داشتند.

كوردهای مسلح به انواع تجهیزات غارت كرده از پادگان مهاباد با جملات ژ-۳ به ژ-۳ و كالاش به كالاش و برنو به برنو با نظم خاص بسوی استادیوم ورزشی شهر حركت میكردند.لباس كوردی یكدست و سبیلهای كلفت و رگبار گلوله هایی كه از شانه ها اویزان كرده اند بزرگترین مشخصه انها بود.قاسملو و ملا صالح (از ملاهای كورد)پیشا پیش انها حركت میكردند. كوردهای نقده كه اقلیتی ۱۰ تا ۱۵ درصدی از جمعیت شهر را تشكیل داده بودند ذوق زده از انها استقبال مینمودند.

اما در این سو مردم بشدت نگران بودند. لحظه به لحظه گزارشات به كمیته های مردمی ارسال میشد. یكی از این كمیته ها در منزل یكی از ریش سفیدان شهر بنام ملا میرزا ابراهیم محرر(او بعدها بدلیل حمایت از شریعتمداری مورد غضب دولت قرار گرفت)   تشكیل شده بود.منزل او در واقع دفتر مركزی كمیته های مردمی بود. در این لحظات بناگاه در باز شده و یك كورد سراسیمه وارد اتاق این  ریش سفید شهر كه اكنون پایگاه  همه ریش سفیدان و نیروهای داوطلب مردمی است  میشود. او از برنامه ریزی جنایتی هولناك توسط حزب دمكرات در این شهر خبر داده و حتی جزئیات انرا بیان میكند.بدین ترتیب كه هر چند كورد بعنوان مهمان وارد خانه های توركها شده و بی سر و صدا همه اهالی خانه ها را سر بریده و برنامه خود را عملی خواهند نمود.با شنیدن این گزارشات و گزارشات دیگر كه هر لحظه ارائه میشد تعدادی از ریش سفیدان واسطه گردیده تا با ملا صالح كورد گفتگو كنند اما ملا صالح تنها به گفتن جمله شهر را ترك كنید بسنده كرد.

حالا دیگر بیست هزار كورد تا بدندان مسلح وارد استادیوم شهر شده اند تا پس از میتینگ و در واقع سازماندهی نیروها جنایات خود را عملی كنند.مردان داوطلب تورك شهر همراه با نیروهای مردمی كه از روستاهای نزدیك به انها پیوسته اند استادیوم را به صورت نا محسوس به محاصره خود در اوردند.تا در صورتی كه  كوچكترین نشانه ای از عملی شدن انچه شنیده اند مشاهده نمودند از جان و مال وناموس ملت اذربایجان دفاع كنند.

میتینگ سیاسی! حزب دمكرات به پایان میرسد و نا گاه هلهله وحشیانه و بربرانه و هجوم یكباره بسوی دروازه استادیوم و حمله به ساكنان شهر اغاز میشود.مردان مسلح تورك كه شمار انها در مقایسه با بیش از بیست هزار كورد بسیار بسیار ناچیز است بدون توجه بشمار غارتگران و متجاوزان از همان لحظات اول شروع به مقاومت مینمایند تا یكی از بزرگترین حماسه های تاریخ معاصر اذربایجان را رقم بزنند.

جنگ و كشتار مردم اغاز شده است و دركوچه های منتهی به ورزشگاه سولدوز در همان دقایق اول دهها زن و كودك با گلوله به شهادت میرسند.چندین ساعت قتل و كشتار مردم ادامه دارد و كوردها بر قسمتهای بزرگی از شهر مسلط شده اند.مدافعان شهر خود به تپه مركزی شهر معروف به قالاباشی(اكنون به پارك تبدیل شده است)عقب نشینی كرده اند و در انجا جانانه از نه سولدوز بلكه تمامیت اذربایجان دفاع میكنند.مردان و زنان وئ كودكانی كه اسلحه در اختیار ندارند نیز به مدافعان شهر تبدیل شده اند.هر كس با بیل و كلنگ و قمه و چاقو و هر ان چیزی كه در دست دارد در حیاط خانه خود نگهبانی میدهد تا در برابر متجاوز دفاع كند. زنان و كودكان با ایجاد سوراخهایی در اتاق منازل خود انرا به منزل همسایه وصل میكنند و طولی نمیكشد كه اكثر منازل شهر به همدیگر وصل گردیده است. با این شیوه مردم به كمك مدافعان شهر در قالاباشی(تپه واقع در مركز شهر) میشتابند و مقاومت ۳ روزه سولدوز بدین طریق در تاریخ اذربایجان نقش میبندد.

جسدهای قطعه قطعه شده و سرهای بریده شده مردم مظلوم تورك در كوچه پس كوچه های شهر انباشته شده است.اما صدای شلیك گلوله هنوز بگوش میرسد.مدافعان شهر جانانه از خاك خود دفاع میكنند اما این كافی نیست.كوردها با انهمه نیرو و تجهیزات در مقابل تعداد كم داوطلبان تورك پراكنده شده اند و در اطراف شهر سنگر گرفته اند.ملا صالح كورد و قاسملو  كه سه روز پیش از توركها در خواست تخلیه شهر را نموده بودند دست بفرار زده اند كه اخرین ضربات بر پیكر جنایتكار حزب دمكرات وارد میگردد.

غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه كه خبر جنایات كوردها را شنیده از طریق رادیو از مردم ارومیه میخواهد تا بكمك مردم سولدوز بشتابند و با صدها نیروی داوطلب مردمی وارد شهر شده و پس از چند ساعت شهر بكلی از وجود مهاجمان وحشی پاكسازی میگردد. بدین ترتیب جنگ یك هفته ای سولدوز با شكست خفت بار كوردها و با وجود شهادت صدها تن از مردم بیگناه تورك به پایان رسید.

در خصوص جنایات اسفناك دموكراتها در آن یك هفته “حسنی” میگوید: فردای آنروز ظهر بود كه من از دو خانه دیدن كردم كه در یكی از آنها یازده نفر را سر بریده بودند كه از دیدن آنها خیلی نارحت شدم. مثلا (كردها) سر دخترك ۳ ساله ایی را بریده بودند و با سه سیخ به سینه مادر ۲۳ ساله اش چسبانده بودند. پیرمرد و پیرزن هم بین آنها بود. ۲۲ نفر دیگر را هم در جایی دیگر با طناب اعدام كرده بودند. در خانه ایی دیگر جوانی را با تبر قطعه قطعه كرده بودند. عاملین این جنایتها كسانی بودند كه ادعای دموكرات بودن داشتند.

بعدها”عبدالله حسن زاده” دبیركل وقت حزب دموكرات در جلد اول كتاب “نیم قرن مبارزه” بیان میكند كه در فاجعه سولدوز (نقده)، رهبران حزب سهل انگاری كردند و در دام خطرناكی افتادند.

 

بوز قوردلار

 

ایندی  وطن چون  قیصاص  الماق زامانی

 

  دلی لری  چنلی بئله       ییغماق زامانی

 

گؤیون یاخاسینی       جیرماق زامانی

 

یئتیشیب دورون اوغوزلار

 

اوغلان  اولمالیدی   قیزلار

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌               *******          ***

 

وطنین اوغلو  حاضیر اولمالی

 

قیزلار اونلاری  یولا سالمالی

 

تورپاقین ادی دیری قالمالی

 

یئتیشیب قیرین یالتاقلاری

 

قانا دوندرین شاللاقلاری

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌               *******          ***

 

یووالار داها ترك اولان زامان

 

سنگرلر گئنه برك اولان زامان

 

بوتون ائللریم ارك اولان زامان

 

یئتیشیب دورون یورویون قوردلار

 

یاندیرین یئنه اوجاقدا اودلار

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌               *******          ***

 

داها یاتماقا زامانیم یوخدور

 

كیم دئییر اوخا كامانیم یوخدور

 

اسیر-چیلیكه   امانیم یوخدور

 

امانین كسین اولایین قوردلار

 

دوشمانین سویون بولایین قوردلار

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌               *******          ***

 

اتالار قویوب  داغلاردا- ایزی

 

اوغولون گره ك  چوكمسین دیزی

 

ساخلانسین قانلا  وطنین ایرزی

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

***‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌               *******          ***

 

زنجیرین سینان  گونو یئتیشیب

 

اغیر دردلرده یارا  دیدیشیب

 

قخدیقین زامان  زامان بیتیشیب

 

یورویون - یورویون  بوز قوردلار

 

كوپیین لشین

 

یورویون دئشین

 

سورویون-سورویون  بوز قوردلار

 

جاواد التای

 




بؤلوم لر: ، 
[ پنجشنبه 17 فروردین 1391 ] [ 10:03 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 1
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی