من توركم ، آذری یوخ Vətən Anadır ANA çağırır bizi
| ||
|
آتالار گونو موتلو اولسون
قاردوشموشدور هامار،هامار
نفسی كسیردیر قروولی شاختا
آتانی گورودوم الینده كورگ
بیر الین هوخوروب بیریئر كورویدو.
سویوخدا آج سئرجه شوشه دالیندا
آنامین الینده دنه باخیردی.
ایستی كورسینین دیب یاتدیم
گوزولریمی یوموب ددیم آی آللاه
منی تز تز یئكلد
آتا قوجالیب
قولوندا قار توكمه گوجی قالمیب.
آیلار ایللر كئچدی، بیر نفس كیمین
بیلمه دیم هاچان بو قدده چاتدیم
ایندی قار توكن من اؤزوم اولدوم
آمما آرخامدا بیر سویوخ سازاخ
الیمی یوخ
بارغریمی كسییر.
بؤلوم لر: اۆز یازیلاریم ، بیزیم خالقیمیزین تاریخینده قیلینج لا قلمین چوخ قدیم بیر قارداشلیغی وار. صمد وورغون
مازبان مادری خود را با شیر مادر و هوای روح بخش میهنمان
فرا گرفته ایم آنهایی كه به زبان ما توهین می كنند و مدعی هستند كه این زبان بر ما
تحمیل شده است،دشمنان قسم خورده ما هستند. روشنفكران تهران باید درك گنند كه زبان
ما یك لهجه گذرا نیست بلكه زبان خالص با ریشه های عمیق و مردمی است. وظیفه ما این
است كه آن را پرورش دهیم،نوسازی كنیم،افسون گری هایش را آشكار سازیم و غبار غفلت
را از آن بزدایم. ما آن را پاك می كنیم ، خالص می سازیم و به مردم خود باز می
گردانیم.
24 شهریور 1324
سید
جعفر پیشه وری
بؤلوم لر: اۆز یازیلاریم ، Sen ey kırmızı gözlü ana Sen ey kahredip yaratan Sen ey köprü altlarında sularlayan yana .yatan ..Sen ey yangınlı meydanların sesi ..Sen ey şiirlerin şiiri, bestelerin bestesi Sen ey kardeşim sen ey kahrolası . sen ey darağaçlık Sen ey her şey !!!sen ey AÇLIK Çıplak ayaklarına alnımı koyar andederim ki : derim ki DÖĞÜŞECEĞİM benim, bizim, onun, onların değil ...SENİN mukaddes karnın doyana kadar 1929 Nazim Hikmet بؤلوم لر: یولداشلار، بیلمزدیم درد ندیر سن اولماسایدین گؤزلریمدن آخان قان اولماسایدین ایگیدلر باغیندا شنلیك قوراردیم نامردلر بالتاسی سن اولماسایدین. بؤلوم لر: اۆز یازیلاریم ، تركمانان قراقویونلو اتّحادیهای از تركمانان بودند كه از
جلو حمله مغول به سوی مشرق رانده شدند. گمان می رود كه خاندان فرمانروای آن ها از
طوایف ایوا، از طرف تركمانان غز بود و مقرّ قدرتشان شمال دریاچه های وان و ارومیّه
بود، و از آنجا به تدریج برآذربایجان و دامنه های شرقی آناطولی استیلا یافتند. قرامحمّد، بزرگ این خاندان در خدمت سلطان اویس جلایر بود، امّا
پسرش قرایوسف، تبریز را كه از این پس مقرّ تركمانان قراقویونلو گشت گرفت و خود را
مستقل ساخت. امّا بدبختانه با تیمور از در مخالفت برخاست و ناگزیر به فرار نزد
ممالیك مصر گشت و تنها پس از مرگ تیمور، در۱۴۰۶ /۸۰۹ دوباره تبریز را متصرّف شد...
از نظر سیاسی برآمدن اتحادیه تركمانان قراقویونلو صلای پایان كار حكومت ایلخانان
در عراق و مغرب ایران و نیز نشانه عدم توانائی تیموریان برای حفظ موقعیّت خویش در
مغرب ایران بود.[1] قدرت قراقویونلوها با از بین رفتن آل جلایر، به سرعت اوج
گرفت. رئیس این طوایف قرایوسف، قسمت عمده آذربایجان و ارمنستان را متصرّف شد. در
سال ۱۴۰۸ میلادی او بر میرانشاه تیموری و كمی بعد بر احمد جلایری پیروز گردید و در
سال۱۴۱۰، حكومت قرهقویونلوها را در تبریز بنا نهاد. اراضی قرایوسف عبارت از ولایات آذربایجان ( از رود كُر به
طرف جنوب )، ارمنستان، كردستان و عراق عرب بود. قره قویونلوها در ناحیه ماكو، قفقاز،
در مشرق گنجه و در میان شاهسون های ساوه بودند. مرحوم عبدالرحیم شریف بیگ می نویسد
كه در میان خوی و مراغه، روستای آققویونلو و قراقویونلو وجود داشته است و در ییلاق
های آن نیز طوایف آققویونلوها و قراقویونلوها می زیستند.[2] بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، Əzizim, ana ağlar Balasız yanar ağlar Basar şəklin qoynuna İntizar sinə dağlar Əzizim, bala qoxu Şirindən şirin qoxu Ürəyi dələr keçər Hicranın həsrət oxu بؤلوم لر: آزربایجان بایاتیلاری، پس چنانچه مشاهده می شود تا اوایل قرن بیستم «حرامی لیك»
(حرامی گری) معنی مثبت خود را داشت و حرامیان در حقیقت دسته های جهادگر سپاه ترك
محسوب می شدند كه بر علیه دشمن دست به عملیات چریكی و پارتیزانی می زدند. همین
مسئله جهادی نشانگر این است كه در پیشینه تاریخی «حرامی لیك» نوعی ایمان و
«ایدئولوژی انتحاری» در راه عقیده موجود بود و تركان با عملیات چریكی حرامیان قبل
از خود آشنایی قبلی داشتند كه با افتخار در دسته های حرامی ثبت نام و انجام وظیفه
می كردند و دولت عثمانلی آنها را به عنوان بخشی رسمی از ارتش اسلامی خود می شناخت.
این حرامی گری در حقیقت از نوع همان حرامی گری شیعیان بابكیه آذربایجان بود كه به
كاروانهای نظامی كه حامل آذوقه و مهمات و پول خلفای بغداد بودند شبیخون زده و
عملیات آنها نوعی عملیات چریكی محسوب می شد. در خاتمه لازم به یادآوری است كه واژه حرام دارای اصطلاحات
و مركبات و مشتقاتی از قبیل «بلد الحرام» یعنی شهر مكه، «بیت الحرام» یعنی خانه
خدا و «مسجد الحرام» و واژه هایی همچون حریم و حرم و محرم و احترام و محترم و
احتراماً و محترماً می باشد47 و به فرد با شخصیت فرد محترم گفته شده و اگر نامه ای
برای فرد «محترمی» نوشته می شود "احتراما" مسائل به عرض او رسانده می
شود كه تماماً از فعل «حرام» اشتقاق یافته اند و دارای معنایی مثبت هستند. بؤلوم لر: چریك های حرامی آذربایجان ، |
Dağlıq Qarabağ (1988-1993) Xankəndi (18.09.1988) Əskəran (19.10.1991) Hadrut (19.11.1991) Xocalı (26.02.1992) Şuşa (08.05.1992) Laçın (17.05.1992) Xocavənd (02.10.1992) Kəlbəcər (3-4.04.1993) Ağdərə (07.07.1993) Ağdam (23.07.1993) Cəbrayıl (23.08.1993) Füzuli (23.08.1993) Qubadlı (31.08.1993) Zəngilan (30.10.1993) *** Azərbaycan *** |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |