من توركم ، آذری یوخ Vətən Anadır ANA çağırır bizi
| ||
|
هر اتفاقی میخواهد بیفتد، هر بلایی
میخواهد نازل شود، هر آدمی میخواهد سر كار بیاید، در هر صورت آقای چوخ بختیار
عین خیالش نیست، به شرطی كه زیانی به او نرسد، كاری به كارش نداشته باشند، چیزی
ازش كم نشود. رئیسی خوب است كه غیبت او را نادیده بگیرد و تملقهای او را به حساب
خدمت صادقانه بگذارد. وزیری خوب است كه برای او رتبهای و پولی در بیاورد. زندگی او مثل حوض آرامی است. به هیچ
قیمتی حاضر نیست سنگی تو حوض انداخته شود و آبش چین و چروك بردارد. آدم سر به راه
و پا به راهی است. راضی نمیشود حتی با موری اختلاف پیدا كند. صبح پا میشود و
همراه زن و بچهاش صبحانه میخورد و بعد به ادارهاش میرود. حتی با بقال سر گذر هم سلام و علیك
گرم و حسابی میكند كه لپه را گران حساب نكند و گوشت بیاستخوان بهش بدهد. وی معتقد است كه در اداره نباید حرفی
بالای حرف رئیس گفت و دردسر ایجاد كرد. كار اداری یعنی پول در آوردن برای گذران
زندگی. پس چه خوب كه بكوشد با كسی حرفش نشود و زندگی آراماش به هم نخورد. معتقد
است كه شرف و كله شقی آن قدرها هم ارزش ندارد كه به خاطرش با رئیس و وزیر در افتد. بؤلوم لر: صمد بهرنگی، گفتم بیا با هم شویم پیروز این عالم شویم نایآمدی ای جان من بایدكنون بر هم شویم. من آتشم،من آتشم هم آتشم،هم سر كشم در آتش آتشفشان بایدكه گردابش شوم. گفتی سمندربوده ای ققنوس قلندر بوده ای در آتش اما نامدی حاشاسمندر بوده ای. مردان
همه بالای دار "منصور"
نباشد نامدار كس گر
نمی نوش"الحق" آن جرعه
را بر من بیار. بؤلوم لر: اۆز یازیلاریم ، |
Dağlıq Qarabağ (1988-1993) Xankəndi (18.09.1988) Əskəran (19.10.1991) Hadrut (19.11.1991) Xocalı (26.02.1992) Şuşa (08.05.1992) Laçın (17.05.1992) Xocavənd (02.10.1992) Kəlbəcər (3-4.04.1993) Ağdərə (07.07.1993) Ağdam (23.07.1993) Cəbrayıl (23.08.1993) Füzuli (23.08.1993) Qubadlı (31.08.1993) Zəngilan (30.10.1993) *** Azərbaycan *** |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |