قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




و برای آن‌كه او را آدم پست و بی‌شخصیتی ندانند، به جای «شرف و كله شقی» كلمه «زندگی» را می‌گذارد كه حرف گنده‌ای زده باشد و هم خود را تبرئه كند. وی زن و بچه‌اش را خیلی دوست دارد. همیشه می‌ترسد كه مبادا بلایی سر آن‌ها بیاید، یا بی سرپرست بمانند. دل مشغولیش این است كه نكند با رئیس اختلافی پیدا كند و از كار بر كنار شود و آن‌ها از گرسنگی بمیرند.

آقای «چوخ بختیار» خیلی رنج می‌برد. اما نه مثل گالیله و صادق هدایت. وی رنج می‌برد كه چرا فلان همكلاسی‌اش یك رتبه بالاتر از اوست، یا چرا با جناقش خانه‌ی دو طبقه دارد و او یك طبقه.

بزرگ‌ترین آرزویش داشتن یك ماشین سواری است از نوع فولكس واگن، و انتقال به تهران، پایتخت.

برای این‌كه به آرزویش برسد به خود حق می‌دهد كه مجیز مافوقش را بگوید، و وقت زادن زنش به خانه‌اش برود و تحفه‌ای ببرد.

پیش از ازدواج گاه گداری پیاله‌ای می هم می‌زد. اما بعدها زنش این را قدغن كرد. از اداره یك راست به خانه‌اش می‌آید. عصرها گاه گاهی همراه زنش به سینما می‌رود. این دو دوستدار سرسخت فیلم‌های ایرانی هستند. می‌گویند فیلم ایرانی هر قدر هم كه مزخرف باشد، آخر سر مال وطنمان است. چرا پولمان را به جیب خارجی بریزیم؟

زن می‌كوشد مثل هنرپیشه‌های فیلم‌های وطنی خود را بیاراید و لباس بپوشد. تو خانه با كفش پاشنه بلند راه می‌رود و شورت طبی به كار می‌برد. بچه‌اش را فارسی یاد داده است فقط. مثل این كه هر دو معتقدند كه تركی حرف زدن مال آدم‌های بی‌سواد و امل است.

گاهی از پزشك خانوادگی هم دم می‌زنند. و آن پزشكی است كه سر كوچه‌ی آن‌ها مطب دارد و در همسایگی آن‌ها خانه. همیشه‌ی خدا پیش او می‌روند كه آقای دكتر سر بچه‌مان درد می‌كند، برایش آسپرین تجویز می‌كنند یا ساریدن؟

یك تختخواب دو نفره دارند. هیچ شبی جدا از هم نمی‌خوابند. با این كه ده سال است كه زن و شوهرند، فقط یك بچه دارند. دوادرمان می‌كنند كه بچه‌شان نشود. پولشان را در بانك ملی ذخیره می‌كنند. می‌خواهند ماشین شخصی بخرند. آقای «چوخ بختیار» هم اكنون مشق رانندگی می‌كند. سرگرمیش همین است.

به ظاهر وقت كتاب خواندن پیدا نمی‌كند به علاوه می‌گوید توی كتاب‌ها افكار ضد و نقیضی بیان می‌شود كه به درد نمی‌خورد و ناراحتی فكری تولید می‌كند، اما گاه و بیگاه یكی از مجله‌های هفتگی را خریدن برای سرگرمی بد نیست. آموزنده هم هست. زنش از قسمت مد و آشپزیش استفاده می‌كند و خودش هم جداولش را حل می‌كند و بعضی گزارش‌های مربوط به زندگی هنرپیشگان سینما را می‌خواند و برای این‌كه سوادش زیاد شود گاهی كتاب‌های «ادبی و اجتماعی» می‌خواند. مثلاً كتاب‌های جواد فاضل را كه شنیده است همه «ادبی و اجتماعی» است. هر دوشان هم شنونده‌ی پرو پا قرص داستان‌های رادیویی هستند. جمعه‌شان اغلب پای رادیو می‌گذرد. هفته‌ای دو بلیت بخت آزمایی هم می‌خرند كه برنده‌ی جایزه‌ی ممتاز شوند. مذهب را بدون چون و چرا قبول دارد، حاضر نیست حتی جزئی ترین قسمت آن شك روا دارد. اما فقط روزهای بیست و یك رمضان رمضان روزه می‌گیرد و نماز می‌خواند.

آقای «شوخ بختیار» را همه می‌شناسند و دیده اند. وی در همسایگی من و شما و همه زندگی بی دردسری می‌گذراند و خود را «آدم خوشبختی» می‌داند.

 صمد بهرنگی

مهد آزادی

19 مهر 1343




بؤلوم لر: صمد بهرنگی، 
[ جمعه 5 مهر 1392 ] [ 09:26 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 1
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی