قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




زمینه تاریخی:

هر جنبش بر بستر زمینه تاریخی، یعنی برای احقاق اهداف جنبش بیش از خود را كه نتواسته در جامعه پیاده كند، رخ می دهد.

زمینه اجتماعی جنبش؛ هر جامعه در سیر تكاملی خود احتیاج به اصلاحات اجتماعی را دارد و لذا در جامعه عقب مانده این اصلاحات طی جنبشی نمود پیدا میكند.

 هر جنبش مستلزم سازماندهی میباشد. از این رو از میان مردم نیروهای مترقی برای اصلاح جامعه مبارزه  سیاسی را سازمان می دهند. این نیروها در جامعه عقب مانده بیشتر گرد شخصیتها جمع شده و قدرت سیاسی خود را به نمایش می گذارد.

برای رخداد یك جنبش می توان گفت كه روانشناسی توده ها نقش مهمی ایفا میكند. توده مردم طی پروسه اجتماعی از حركتهای اجتماعی گذشته تأثیر می پذیرد. این تأثیر هم وارد  فرهنگ جامعه می گردد و بدین وسیله در روح و روان توده حك می شود.

بنابر این با این تعریف فوق نهضت ۲١ آذر  یك جنبش اجتماعی است كه در تاریخ مبارزاتی ایران برای خود جای و مقام مهمی را احراز كرده است. از این رو ارتجاع و مخالفین این جنبش طی ۶٨ سال در رد آن تنها كاغذ را سیاه كرده اند.

برای اثبات این مدعا نگارنده  در زیر به  زمینه تاریخی، اجتماعی، سیاسی و روانشناسی توده  جنبش ۲١ آذر اشاراتی خواهم داشت.

با وقوع انقلاب مشروطه جامعه از نظر سیاسی وارد مرحله ای نوین شد. حیطه قدرت مطلق سلطنت با تأسیس  مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی محدود گشت. این انقلاب برای اولین بار وظایف ملت و دولت را با طرح قانون اساسی جدید تعیین كرد. اما متأسفانه این انقلاب به مرحله اصلاحات اجتماعی فرا نرویید. یعنی بوسطه ارتجاع در مرحله سیاسی متوقف گشته و با شكست مواجه شد.

با وجود اینكه در این انقلاب ارتجاع غالب گشت، اما جامعه سیاسی آن روز از تب و تاب نیفتاد. زیرا نیروهای دمكرات و آزادیخواه با تشكیل احزاب سیاسی و اجتماعی به مبارزه خود ادامه داد. طی این مبارزات هر از گاهی با ضعف ارتجاع مركزی، در ایالات كشور شاهد نهضتهای اجتماعی هستیم. یعنی اعتراض اعضای نیروهای دمكرات در مجلس در رابطه با امتیازات استعماری را شاهد هستیم. مثلا شیخ محمد خیابانی با اعتراض به قرارداد استعماری ١٩١٩ ایران- انگلیس(١) در مجلس شورا اعتراض كرده و برای جلوگیری از تصویب این قرارداد ننگین به آذربایجان رفته و مانند ستار خان و مركز غیبی برای مقابله با ارتجاع  جنبشی را به راه انداخت. و حدود شش ماه در آذربایجان حكومت "آزادستان " را رهبری كرد. و یا در گیلان جنبش جنگل به رهبری میرزا كوچك خان بوقوع پیوست. همچنین در خراسان به رهبری محمدتقی خان پسیان نهضتی بپا شد. یعنی هنوز از شكست جنبش مشروطیت ١۵سال نگذشته بود كه این جنبشهای اجتماعی در ایالتهای مختلف كشور رخداد. اما همه این نهضتهای اجتماعی با دست ارتجاع و به كمك نیروهای استعماری به شكست كشانده شد.

چنانكه گفتیم چون اهداف این جنبشها كه همان اهداف انقلاب مشروطیت بودند كه در جامعه ایران پیاده نشده بودند، لذا ضرورت تاریخی طلب می كرد كه در آینده برای احقاق این اهداف مبارزات مردم به صورت جنبشهای سیاسی- اجتماعی خود را نمایان سازد.

لذا با شروع جنگ جهانی دوم رضاشاه كه توسط دولت انگلیس سلسله پادشاهی قاجار را از اریكه قدرت به زیر كشیده و خود در منسند قدرت نشسته و رژیم پهلوی را بنیان نهاده بود، در این جنگ با آلمان هیتلری روابط حسنه برقرار كرد. در این رابطه متفقین(انگلیس، شوروی، آمریكا) به دولت ایران اولتیماتوم داد كه مستشاران آلمانی را از ایران خارج كند. اما رضاشاه این اخطار را جدی نگرفت و بنابر این نیروهای متفقین وارد خاك ایران شدند. در نتیجه ایران توسط قوای  سه كشور اشغال شد. اما سران این كشور درتاریخدر نوامبر سال ١٩۴۳در تهران طی كنفرانسی اعلام داشتند كه بعد از جنگ، ایران بعنوان یك كشور مستقل در جرگه كشورهای جهان قرار خواهد گرفت. و اراضی آن روزی ایران با همان مساحت  حفظ خواهد شد.

بعد از رضا شاه در كشور فضای نسبتا بازی بوجود آمد. همه احزاب و نیروهای سیاسی كه از طرف حكومت رضا شاه سركوب شده و اكثر افراد دمكرات و آزادیخواه كه در زندان بودند آزاد شدند. طی 3 سال(١٩۴۴- ١٩۴١) در جامعه ایران چنان فضائی بوجود آمد كه دوباره احزاب سیاسی سازماندهی شدند.  برای نمونه حزب توده ایران كه بوسیله افراد دمكرات  و شخصیتهای مترقی در سال ۴١ تأسیس شد، در عرض سه سال توانست به یك حزب فراگیر تبدیل شود. مثلا اعضای این حزب در آذربایجان در سال ١٩۴۵حدود شصت هزار نفر برآورد شده است.

در این فضای باز سیاسی دوباره اهداف انقلاب مشروطیت به پیش كشیده شد. جامعه آبستن حوادث بود. ضرورت تاریخی طلب می كرد كه اصلاحات اجتماعی و اهداف مشروطه در جامعه پیاده شود.

مخصوصا در جامعه نیمه فئودالی ایران در ایالتها جنبشهای پراكنده دهقانی خود را نمایان ساخت. در آذربایجان این مبارزه دهقانی هر روز گستره بیشتری می یافت. چنانكه در این منطقه تقریبا در اكثر دهات گروهای مسلح دهقانی با فئودالها مبارزه می كردند. (۲)   همچنین در خاطرات پیشه وری صدها شماره شكایتنامه دهقانان به ژاندارمری را شاهد هستیم. ( صورت این شكایت نامه در روزنامه آذربایجان چاپ شده است.) - (۳)

بربستر چنین زمینه تاریخی، اجتماعی و سیاسی كه زمینه ساز یك جنبش اجتماعی می باشد، در آینده لابد جنبش فراگیری بوجود می آورد. این نیز ضرورت تاریخی بعد از انقلاب مشروطیت بود. و لذا نهضت ۲۱ آذر بر همین بستر  بوجود آمد.

قبل این جنبش در آذربایجان احزاب و جمعیتهای مختلف سیاسی و اجتماعی فعالیت می كردند. نگارنده در این مقال از نوع فعالیت این جمعیتها سخن نخواهم گفت. چونكه سخن به درازا می كشد. فقط به اسامی آنها اشاره خواهم داشت. خوانندگان گرامی برای اطلاع از آنها می توانند به خاطرات سید جعفر پیشه وری بین سالهای ۴۵- ۴١ كه فرقه دمكرات آذربایجان انتشار داده مراجعه كنند. (البته كتاب به زبان آذربایجانی است، دوست محترم سیف الدین حاتملوئی بخش اول آن خاطرات را كه مربوط به احزاب و جمعیتهاست ترجمه كرده و هم اكنون در سایت آچیق سؤز موجود است. ) (۴)

اسامی این احزاب و جمعیتها عبارتند بودند از: حزب توده ایران، جمعیت آذربایجان(آذربایجان جمعیتی)، اتحادیه كارگری، كانون دمكراسی، سازمان زحمتكشان آذربایجان(آذربایجان زحمتكشلر تشكیلاتی)، ایران بیدار، جمعیت ضد فاشیست و ‍جبهه آزادی.

بدین طریق سید جعفر پیشه وری به دعوت عده ای از آزادیخواهان آذربایجان از تهران به تبریز آمد. بلا فاصله وی با مشورت با آنها فرقه دمكرات آذربایجان را تأسیس نمود. البته قبل آمدن به تبریز پیشه وری در دفتر روزنامه "آژیر" پیرامون تشكیل حزب ملی را با عده ای از شخصیتهای آذربایجان مورد مطالعه و بررسی قرار داده بود.( ۵)

بدین طریق فرقه دمكرات آذربایجان از برآیند این اتحاد همه نیرو و سازمانها كه در آذربایجان فعالیت داشتند، بوجود آمد. چونكه برای تأسیس این حزب، هم زمینه تاریخی و هم زمینه اجتماعی وجود داشت. در واقع پیشه وری فرقه دمكرات شیخ محمد خیابانی را برپا نمود.  اگر به مضمون شعارهای " ١۲شهریور"  دقت كنیم، متوجه می شویم كه اكثر آن همان هدف حزب دمكرات خیابانی بود.

در این بیانیه اولین ماده در رابطه با حفظ و استقلال ایران بود. همچنین بعد از تنظیم این بیانیه رونوشت آن به شاه، نخست وزیر و رئیس مجلس فرستاده شد. اینهم بیانگر به رسمیت شناختن سران كشور بود. این سند تاریخی جوابی است به آنهائی كه مدعیند كه این حركت جنبشی تجزیه طلبانه بوده است. (۶)

مخالفین این جنبش، تا كنون نتوانسته اند حتی یك سند رسمی كه توسط رهبران این جنبش دال بر تجزیه طلبانه باشد، را ارائه دهند. چونكه بعد از پیروزی جنبش ۲١ آذر  كه منجر به تشكیل حكومت ملی آذربایجان شد، در برنامه رسمی  آن حكومت نیز حفظ تمامیت ارضی ایران قید شده بود.

بنابر این جنبش ۲١ آذر نیز در پی اهداف جنبش مشروطه و سایر جنبشهای بیش خود بود. چنانكه در جنبش مشروطه، آذربایجان كانونی برای آزادی ایران بود. در این جنبش نیز همین هدف دنبال شد. البته یكی از اهداف اساسی این جنبش نشان دادن ایران بعنوان كشور كثیرالمله بود. و لذا ساختار كشور می بایست بصورت فدرال در می آمد. در جنبش مشروطه این هدف با تصویب بند انجمنهای ایالتی و ولایتی در قانون اساسی در واقع زیربنای حكومتهای محلی را پیریزی كرده بود. جنبش ۲١ آذر با اتكا به این بند قانون اساسی به تشكیل حكومت محلی اقدام كرد. با این تفاوت كه جنبش ۲۱ آذر بطور روشن و صریح خلق آذربایجان را بعنوان ملیت در تاریخ ایران تثبیت كرد.

فرقه دمكرات آذربایجان بعد از تشكیل حكومت ملی برای ایجاد دمكراسی در ایران با اجزاب مترقی آن روز جبهه واحدی تشكیل داد. در این جبهه  حزب توده ایران، حزب ایران، حزب دمكرات كردستان و فرقه دمكرات آذربایجان  متحد شده بودند.

همچنین ما شاهد هستیم كه برای بقای حكومت ملی آذربایجان و كردستان هر دو حكومت محلی با قرارداد هفت ماده ای بین خود دوستی و همكاری همه جانبه را امضا كردند. همچنین برای دوام و بقای این حكومتها اعضای نیروهای مترقی از سایر ایالتهای  كشور در صفوف فدائیان علیه ارتجاع مركزی به مبارزه برخاستند. برای نمونه افسران حزب توده ایران كه اكثرشان از ملیت فارس بودند، را می توان مثال زد. حتی پس از سقوط حكومت ملی آذربایجان تعدادی از آنها با با خواندن سرود ملی آذربایجان به پای دار رفته و شهید شدند.

اینهم بیانگر آن است كه آذربایجان بعد از تشكیل حكومت ملی آذربایجان مثل دوران مشروطیت پایگاهی برای نیروهای مترقی كشور بود كه از طریق این پایگاه انقلابی بتواند برای دمكراتیزه كردن ایران گام بردارند. این حركت در اكثر جنبشهای پیش از جنبش ۲١ آذر دیده شده است. مثلا در جنبش گیلان كه پایگاهی برای آزادی ایران بود با اینكه در آنجا مدتی حكومت مستقلی تشكیل شد، ولی رهبران این جنبش در نظر داشتند بعد از تثبیت این جنبش به طرف تهران حركت كرده و مانند جنبش مشروطیت عمل كنند. متأسفانه ارتجاع به كمك دول استعماری توانست این جنبش را سركوب نماید. رهبران جنبش ۲١ آذر هم همین هدف را داشتند. چرا كه نگارنده از شاهدان عینی فدائیان فرقه شنیده ام كه از طرف رهبران فرقه دستور حمله به بندر انزلی و رشت و قزوین داده شده بود، همچنین نیروهای مترقی دیگر برای تسخیر مازندران آماده شده بودند. متأسفانه این اقدام بنا به دلایل نامعلوم متوقف شد.

آنهائی كه مدعیند این حركت حركتی تجزیه طلبانه است و گویا كه با اشاره انگشت مسكو بوجود آمده است. آنها برای اثبات ادعای خود  استناد به كتاب‹‹ جنگ سرد، محل، آذربایجان جنوبی. ١٩۴۶-١٩۴۵ ››(۷ ) آقای دكتر جمیل حسنلی تاریخ نویس جمهوری آذربایجان می كنند كه گویا در این كتاب  در همین رابطه سندی ارائه شده است. اگر بر فرض این سند واقعیت داشته باشد، پس به چه دلیل بعد از پیروزی جنبش ۲١ آذر رهبران حكومت ملی اعلام الحاق به شوروی را صادر نكردند؟ این حكومت یك سال تمام پابرجا بود و چنانكه می دانیم در عرض این مدت اقدام به اصلاحات بنیادی نهاد. به نظر نگارنده اگر این جنبش تجزیه طلبانه بود، در آنصورت می بایست از بدو تشكیل حكومت ملی اعلام جدائی بكند و دیگر به مدت یك سال منتظر نماند. در صورتی كه اینطور نبود.

مخالفین جنبش به عمد فراموش می كنند كه دو سال قبل از پیروزی جنبش ۲١ آذر سران سه كشور متفق(چرچیل، روزولت و استالین در تهران طی كنفرانسی اعلام كردند كه بعد از پایان جنگ  ایران بعنوان كشور مستقل تمامیت ارضی اش حفظ خواهد شد. سران جنبش و بخصوص پیشه وری با آگاهی از این امر  رهبری جنبش را بدست گرفت. وی چون در جنبش جنگل شركت كرده و تمام  اشتباهات و نواقص آن جنبش را دیده بود، دیگر در این جنبش هیچوفت از شعارهای افراطی استفاده نمی كرد. او می دانست كه بعد از خروج نیروهای متفقین توسط ارتجاع ایران فضای نسبتا باز آنروز بسته خواهد شد. چرا كه تجربه سایر جنبشهای پیش از ۲١ آذر را داشت. از این رو وی از فرصت استفاده كرده و می خواست پایگاهی انقلابی محكمی در آذربایجان بوجود آورده و از این طریق بتواند به اهداف حدالاقل انقلاب مشروطیت نائل آید.

بنا بر این بعد از خروج نیروهای متفقین با دولت مركزی به گفتگو نشست و قرارداد ١۵ماده ای را امضاء كرد. دولت مركزی اجرای این مواد توافقنامه را به عهده گرفت. اجرای این قرارداد در آن روز می توانست در آینده ایران را به سوی دمكراسی رهنمون سازد.  دولت مركزی با امضای این قرارداد اولا حكومت ملی آذربایجان و رهبران آنرا به رسمیت شناخت. ثانیا تن به اجرای اصلاحات اجتماعی داد. اینهم برای رهبران حكومت ملی دستاورد حدالاقلی بود كه در بیانیه ١۲ شهریور ذكر شده بود.

اما متأسفانه دولت مرتجع مركزی به این عهد خود وفا نكرد. انتخابات پانزدهمین دوره مجلس شورای ملی را بهانه كرده با نیروی ارتش وارد آذربایجان شده و مردم بی دفاع را از دم تیغ گذراند. چونكه همه رهبران حكومت حكومت ملی بغیر از چند نفر ( پیشه وری فریدون ابراهیمی و غلام یحیی) در جلسه مشترك حكومت و فرقه قرار به اجرای توافق نامه داده و لذا در مقابل ارتش مقاومت نكردند. در نتیجه حكومت ملی سركوب شد. ر این برهه  از تاریخ كشور یكی دیگر از جنبش مترقی كه می توانست  در آینده در ایران بنای اصلاحات بنیادی را پیریزی كند به شكست انجامید.

در پایان این نوشتار نگارنده لازم دیدم كه سخنی چند در رد كسانی كه معتقدند، جنبشها بطور مجرد و بدون ارتباط با دنیای خارج می توانند وجود داشته باشد، بگویم. هر جنبشی از دنیای پیرامون خود تأثیر می پذیرد. این تأثیر  می تواند هم مادی و هم معنوی باشد. بعنوان مثال در انقلاب مشروطه ما می بینیم كه نیروهای مترقی آن روز قفقاز، دولت انگلیس، روحانیون عراق و حتی نیروهای مترقی تركیه برای پیروزی آن هم با نیروی مادی و هم با تبلیغات خود كمك شایانی كرده اند. حتی در این راه تعدادی از انقلابیون قفقاز شهید شدند. همچنین سلاحهای مجاهدان ستار را قفقازی ها از جمله آذربایجانیها تهیه می كردند.  سلاحها  در تابوتهای مهر شده جنازه ها كه به بهانه دفن در نجف حمل می شده است به تبریز آورده می شده است. در این رابطه همكاری كنسول ایران در شهر گنجه  یكی از جالبترین همكاری با جنبش مشروطه است.  در جنبش جنگل ما باز تأثیر انقلابییون روسیه و قفقاز را بطور علنی  می بینیم. ما شاهد  نامه های میرزا كوچك خان به لنین و جوابهای آن هستیم. طبیعیست كه در جنبش ۲١ آذر نیز نیروی خارجی تأثیر خود را داشت. ورود متفقین به ایران و باز شدن فضای نسبی سیاسی، كمك مادی و معنوی شوروی در پیروزی این جنبش سهم بسزائی داشت. حتی در جنبشهای بعد از ۲١ آذر، از جمله انقلاب اسلامی حمایت دولتهای خارجی را شاهد هستیم. حمایت ضمنی شوروی، فرانسه، انگلیس را بعینه می بینیم. دولت فرانسه برای ورود آیت الله خمینی به فرانسه اجازه می دهد. و یا رادیو بی بی سی تریبونی برای انقلابون می شود. رادیو مسكو علنا از رهبری جنبش حمایت میكند. این حمایتها در روانشناسی توده ها در پیروزی انقلاب تأثیرگذار بوده است. امروز هم ما در جنبشهای منطقه ای حمایت و حتی دخالت مستقیم دولتهای خارجی را شاهد هستیم.

بس برخلاف كسانی كه وقوع هر جنبش را خلق ¬الساعه و در تجرید می بینند، می توان گفت كه نه اینكه در جنبش اجتماعی، بلكه در همه پدیده های طبیعی و اجتماعی تأثیر متقابل وجود دارد. بدون تأثیر هیج پدیده اجتماعی نمی تواند وجود داشته باشد.  و لذا در پیروزی و شكست هر جنبشی عوامل خارجی نقش مهمی ایفا میكند. پیروزی و شكست جنبش ۲١ آذر از این تأثیر مستثنا نبود. وجود ارتش شوروی در ناحیه شمال ایران شرایطی برای فعالیت جنبش بوجود آورد و بنابر این جنبش پیروز شد. در شكست جنبش چون اتحاد جماهیر شوروی در عرض 5 سال جنگ با فاشیزم دیگر آن توانائی را نداشت كه بتواند در آنزمان كه بلافاصله بعد از جنگ بین دولتهای متفق جنگ سرد شروع شد در هر جبهه  ای از جنبشهای حق طلبانه دفاع كند. شوروی برای باز سازی خرابیهای كشور مجبور بود عقب نشینی در شرق را پیش گیرد. از این رو جنبش 21 آذر بدون حامی مانده و به شكست كشانده شد. اما در سالهای ۶٠ به بعد ما شاهد كمك شوروی به جنبشهای مترقی( ویتنام، كره، كوبا، آنگولا، عراق، مصر و سایر) جهان هستیم.

بنا به تجربه و تحقیق ۳٠ ساله نگارنده چه آنهائی كه خاطره و یا چه آنهائی كه به اصطلاخ تاریخ نوشته اند، اكثریت مغرض و سحطی نگر هستند.

 ۶٨ سال است با هزاران ترفند بر علیه جنبش ۲۱ آذر  در ابعاد وسیع فعالیت و تبلیغ می شود. عده ای با نوشتن، عده ای با سخرانی ها در رادیو، تلوزیون و گروهی هم با ساختن فیلم می خواهند چهره درخشان این جنبش را سیاه نمایند.  اما آنها نخواهند توانست اقدامات اجتماعی و سیاسی این جنبش را كه تأثیر خود را بر جنبشهای بعد از خود گذاشت، را بزدایند.  امروز دیگر اكثر نیروهای مترقی ایران و در رأس آن نیروهای ملی آذربایجان چهره درخشان و مردمی این جنبش را درك كرده اند. هم اكنون  اكثر نیروهای مترقی ایران  در برنامه های خود اهداف این جنبش را گنجانده اند. بعنوان مثال همه نیروهای چپ معتقد به سوسیالیسم، ایران را كشوری كثیر المله و ساختار فدرالیسم را در رئوس برنامه خود قرار داده اند. حتی نیروهای مترقی مذهبی كشور نیز بخشی از حقوق ملی تحت نام حقوق اقلیت قومی را پذیرا شده اند. اینها همه اشان دستاورد جنبش ملی ۲١ آذر می باشد.

جهت روشن شدن عمق جنبش ۲١ آذر، نگارنده در زیر رئوس اقدامات آن را یادآوری می كنم.

جنبش ملی آذربایجان برای اولین بار در تاریخ سیاسی ایران به خلق آذربایجان هویت ملی و یا هویت ملت را عطا نمود.

جنبش ۲١ آذر به استبداد، دیكتاتوری و سلطنت مطلق خاتمه داد.

جنبش ۲١  آذر خواستار فدرالیسم و دمكراسی برای ایران بود.

جنبش ۲١ آذر خواستار عدالت اجتماعی، آزادی بیان و عقیده، آزادی احزاب و حقوق شهروندی بود.

جنبش ۲١ آذر برای اولین بار از حقوق برابر زنان بامردان دفاع نموده و بعد از تشكیل حكومت ملی این اصل را در جامعه آنروز آذربایجان پیاده كرد. برای اولین بار زنان از حق انتخاب شدن و انتخاب كردن برخوردار شدند. برای اجرای این اصل دولت مركزی را مجبور كرد.

جنبش ۲١ آذر زبان آذربایجانی را در آذربایجان رسمی اعلام كرد.

جنبش ۲١ آذر اساس دوستی ملل ساكن ایران را پایه ریزی كرد. برای اجرای آن با خلق كرد معاهده دوستی و همكاری همه جانبه را امضاء نمود.

جنبش ۲۱ آذر برای اولین بار به مناسبات كهنه ارباب و رعیتی خاتمه داده و در مجلس ملی قانون جدیدی وضع نمود. این قانون مناسبات بین دهقانان و صاحبان زمین را تنظیم نمود.

جنبش ۲١ آذر برای اولین بار در تبریز دارالفنون تأسیس كرده و تدریس رشته های مختلف علمی را بنیان نهاد. همچنین مركز موسیقی بنام فلارمونی را دایر كرد.

جنبش ۲١ آذر برای اینكه در ایران اصلاحات اجتماعی صورت گیرد، با دولت مركزی قرارداد 15 ماده ای را امضاء كرده و دولت را مجبور به اجرای آن نمود.

منبع:

۱-    http://fa.wikipedia.org/wiki/قرارداد_۱۹۱۹

در ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ خورشیدی برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹ میلادی، قرارداد میان دولت‌های ایران و بریتانیا با امضای وثوق‌الدوله و سر پرسی كاكس بسته شد.

امضاكنندگان و معدود مدافعان قرارداد با توجیه نجات كشور از نابودی با توسل به دولتی قدرت‌مند، پیمان را محرمانه به امضا رساندند.

بر اساس این قرارداد تمامی امورات كشوری و لشكری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می‌گرفت.[نیازمند منبع] این قرارداد شامل دو قسمت است كه هركدام جداگانه به امضا رسید. پیمان نخست كه عنوان رسمی آن «قرارداد نظامی و سیاسی میان ایران و بریتانیا» است از یك دیباچه و شش ماده تشكیل می‌شود و قرارداد دوم دارای چهار ماده‌است. ماده اول قرارداد اصلی (قرارداد سیاسی و نظامی) به طور رسمی اعلام می‌دارد كه «دولت بریتانیای كبیر به صریح ترین بیانی كه ممكن است، قولی را كه در گذشته به كرات به دولت ایران داده‌است بار دیگر به موجب این قرارداد تائید كرده و برعهده می‌گیرد كه استقلال و تمامیت ارضی ایران را محترم بشمارد»

۲لطفلعی اردبیلیان. فداهی ها- در جنبش ۲١ آذر خلق آذربایجان ١۳۲۵- ۳۲۴). باكی. ١٩٨١

۳-خاطرات پیشه وری. بین سالهای ١٩۴۶-١٩۴١، باكو. ۲٠٠۵

۴- www.achiq.org     www.achiq.com

۵-     بخشی از خاطرات اسماعیل شمس. اكرم رحیملی. گذر عمر در گرداب مبارزه.(بزودی كین كتاب با نام مشعل جاوید چاپ خواهد شد. باكو. ۲٠٠٩. همچنین خاطرات اسماعیل شمس بصورت نسخه خطی.(هنوز چاپ نشده است)

۶- سید جعفر پیشه وری. دوازده شهریور. تبریز. ١۳۲۴

۷-  جمیل حسنلی. جنگ سرد، محل، آذربایجان جنوبی. بین سالهای ١٩۴۶-١٩۴۵). باكو. ۱




بؤلوم لر: آزربایجان ، دیل و تاریخی، 
[ یکشنبه 17 آذر 1392 ] [ 08:44 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 1
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی