قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




چرا باید در حالی كه برادر بزرگ دلش برای یك نفس آزاد و یك دم هوای تمیز لك زده، كودك را در پیله‌ای از «خوشبختی و شادی امید» بی‌اساس خفه كنیم؟ بچه را باید از عوامل امیدواركننده‌ی الكی و سست بنیاد نا امید كرد و بعد امید دگرگونه‌ای بر پایه‌ی شناخت واقعیت‌های اجتماعی و مبارزه با آن‌ها را جای آن امید اولی گذاشت.

آیا كودك غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف‌شنوی از آموزگاران (كدام آموزگار؟) و ادب (كدام ادب؟ ادبی كه زور‌مندان و طبقه‌ی غالب و مرفه حامی و مبلغ آن است؟) چیز دیگری لازم ندارد؟

آیا نباید به كودك بگوییم كه در مملكت تو هستند بچه‌هایی كه رنگ گوشت و حتی پنیر را ماه‌ به ماه و سال به سال نمی بینند؟ چرا كه عده‌ی قلیلی دلشان می‌خواهد همیشه «غاز سرخ‌شده در شراب» سر سفره‌شان باشد.

آیا نباید به كودك بگوییم كه بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه‌اند و چرا گرسنه شده‌اند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟

آیا نباید درك علمی و درستی از تاریخ و تحول و تكامل اجتماعات انسانی به كودك بدهیم؟

چرا باید بچه های شسته‌ورفته و بی‌لك‌و‌پیس و بی‌سر‌وصدا و مطیع تربیت كنیم؟

مگر قصد داریم بچه‌ها را بگذاریم پشت ویترین مغازه‌های لوكس خرازی فروشی‌های بالای شهر كه چنین عروسك‌های شیكی از آن‌ها درست می كنیم؟

چرا می‌گوییم دروغگویی بد است؟

چرا می‌گوییم دزدی بد است؟

چرا می‌گوییم اطاعت از پدر و مادر پسندیده است؟

چرا نمی‌آییم ریشه‌های پیدایش و رواج و رشد دروغگویی و دزدی را برای بچه‌ها روشن كنیم؟

كودكان را می‌آموزیم كه راستگو باشند در حالی كه زمان، زمانی است كه چشم چپ به چشم راست دروغ می‌گوید و برادر از برادر در شك است و اگر راست آن‌چه را در دل دارد بر زبان بیاورد، چه بسا كه بعضی از دردسر‌ها رهایی نخواهد داشت.

 

آیا اطاعت از آموزگار و پدر و مادری نایاب و نفس‌پرست كه هدفشان فقط راحت زیستن و هرچه بیش‌تر بی‌دردسر روزگار گذراندن و هرچه بیش‌تر پول درآوردن است، كار پسندیده‌ای است؟

چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ می‌كنیم و هرگز نمی‌گوییم كه چگونه آن یكی «بینوا» شد و این یكی «توانگر» كه سینه جلو دهد و سهم بسیار ناچیزی از ثروت خود را به آن بابای بینوا یدهد و منت سرش بگذارد كه آری من مردی خیر و نیكوكارم و همیشه از آدم‌های بی‌چاره و بدبختی مثل تو دستگیری می‌كنم، البته این هم محض رضای خداست والا تو خودت آدم نیستی.

اكنون زمان آن است كه در ادبیات كودكان به دو نكته توجه كنیم و اصولا این دو را اساس كار قرار دهیم:نكته‌ی اول: ادبیات كودكان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بی‌خبری و در رویا و خیال‌های شیرین كودكی و دنیای تاریك آگاه غرقه در واقعیت‌های تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. كودك باید از این پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیای تاریك بزرگترها برسد.

در این صورت است كه بچه می‌تواند كمك و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و عامل تغییردهنده‌ی مثبتی در اجتماع راكد و هردم فرورونده. بچه باید بداند كه پدرش با چه مكافاتی لقمه نانی به دست می‌آورد و برادر بزرگش چه مظلوم‌وار دست و پا می‌زند و خفه می‌شود.

آن یكی بچه هم باید بداند كه پدرش از چه راه‌هایی به دوام این روزگار تاریك و این زمستان ساخته‌ی دست آدم‌ها كمك می‌كند. بچه‌ها را باید از عوامل «عوامل امیدوار كننده‌ی سست بنیاد» ناامید كرد. بچه‌ها باید بدانند كه پدرانشان نیز در منجلاب اجتماع غریق دست و پا زننده‌ای بیش نیستند و چنان كه همه‌ی بچه‌ها به غلط می‌پندارند، پدرانشان راستس راستی هم از عهده‌ی همه‌ی كارها برنمی‌آیند و زورشان نهایت به زنان‌شان می‌رسد.

خلاصه‌ی كلام و نكته‌ی دوم، باید جهان‌بینی دقیقی به بچه داد، معیاری به او داد كه بتواند مسائل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شرایط و موقعیت‌های دگرگون شونده‌ی دایمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی كند.می‌دانیم كه مسائل اخلاقی از چیزهایی نیستند كه ثبات دایمی داشته باشند. آن چه كه یك سال پیش خوب بود ممكن است دو سال بعد بد تلقی شود. كاری كه در میان یك قوم یا طبقه‌ی اجتماعی اخلاقی است ممكن است در میان قوم یا طبقه‌ی دیگری ضداخلاق محسوب شود.

در خانواده‌ای كه پدر همه‌ی درآمد خانواده را صرف عیاشی و خوشگذرانی و قماربازی می‌كند، و هیچ اثر تغییردهنده‌ای در اجتماع ندارد و یا سدّ راه تحول اجتماعی است، بچه ملزم نیست مطیع و راستگو و بی‌سروصدا باشد و افكار و عقاید پدر را عینا قبول كند.

ادبیات كودكان نباید فقط مبلغ «محبت و نوع‌دوستی و قناعت» از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت كه به هر آن‌چه و هركه ضد بشری و غیر انسانی و سد راه تكامل تاریخی جامعه است كینه ورزد و این كینه باید در ادبیات كودكان راه باز كند.تبلیغ اطاعت و نوع‌دوستی صرف، از جانب كسانی كه كفه‌ی سنگین ترازو مال آن‌هاست، البته غیرمنتظره نیست اما برای صاحبان كفه‌ی سبك ترازو هم ارزشی ندارد.




بؤلوم لر: صمد بهرنگی، 
[ پنجشنبه 18 مهر 1392 ] [ 11:07 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 1
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی