قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




19 دی 1324: تصویب تاًسیس دانشگاه آذر بایجان در تبریز با سه دانشكده : كشاورزی، پزشكی و تعلیم وتربیت.

1 بهمن 1324: استعفای حكیمی از نخست وزیری ایران.

6 بهمن 1324: نخست وزیر شدن احمد قوام (قوام السلطنه).

27 بهمن 1324: تصویب قانون مربوط به تقسیم اراضی خالصه توسط دولت و مجلس ملی آذربایجان.

29 بهمن 1324: مسافرت قوام السلطنه به شوروی برای توافق با شوروی جهت تخلیه قوا از آذربایجان.

11 اسفند 1324: اعلام خبرگزاری شوروی مبنی بر خروج نیروهای شوروی از شمال شرق ایران(خراسان) وتاًكید بر ادامه ی حضور نیروهای مستقر در شمال غرب تا حل و فصل مسئله ی آذربایجان.

25 فروردین 1325: آغاز به كار كنگره دهقانان آذربایجان با شركت چندین صد(600 یا بیشتر) نفر در تبریز.

9 اردیبهشت 1325: ورود هیئت دیپلماتیك حكومت خود مختار آذربایجان به تهران به ریاست پیشه وری.

19 اردیبهشت 1325: خروج كامل نیروهای شوروی از شمال غرب ایران.

1 خرداد 1325: تخلیه ی زنجان از قوای حكومت خودمختار آذربایجان و فدائیان.

26 خرداد 1325: راهپیمایی مردم زنجان و خمسه در اعتراض به واگذاری زنجان به حكومت مركزی.

16 آذر 1325: پیشروی ارتش از تهران به سوی زنجان و میانه.

21 آذر 1325: سقوط حكومت خودمختار آذربایجان و هجوم ارتش پهلوی به مناطق مختلف آذربایجان كه حاصل آن انهدام و ویرانی و از هم پاشیدگی شیرازه ی زندگی مردم آذربایجان و قتل حدود 20 هزار و زخمی و آواره شدن 70 هزار نفر از مردم آذربایجان بود.

20 تیر 1326: مرگ مشكوك سید جعفر پیشه وری رهبر جنبش سركوب شده ی آذربایجان، در حادثه رانندگی در اطراف باكو.

فرقه ی دموكرات از تشكیل حكومت ملی آذربایجان تاسقوط نهایی:

همانطور كه در بخش اول شرح آن رفت، آذربایجان به سبب آنچه كه در دوره ی حكومت رضاخان بر سر مردمان آن رفت، از نظر سیاسی و شرایط اجتماعی آبستن قیام بود و این مسئله البته مختص آذربایجان نیست بلكه در تاریخ صد ساله ی اخیر ما به این واقعیت انكار پذیر برمی خوریم كه با فروپاشی حكومت متمركز مقتدر، مناطق مختلف، سر به سركشی و تعقیب منافع و احقاق حقوق ضایع شده ی خود می گذارند كه ریشه یابی علل تاریخی این امر شجاعانه ترین اقدامی تواند بود كه پژوهشگر تاریخ معاصر ایران می تواند به آن پبردازد. به هر گونه با سقوط رضاخان، شرایط سیاسی كشور متحول شد وگروهها و احزاب سركوب شده، فعالیت های خویش را از سر گرفتند و احزاب و گروههای سیاسی جدیدی نیز سر بر آوردند. عمده ترین فعالیت های سیاسی در فاصله تاریخی بین سقوط رضاخان(1320) تا تشكیل فرقه ی دموكرات(1324) در آذربایجان، یكی آغاز به كار حزب توده در آذربایجان از سال 1321 و دیگری دامن گرفتن مبارزات دهقانی خودجوش در قصبات آذربایجان علیه زمین داران و ملاكین ستم پیشه بود كه صفر قهرمانیان، قهرمان مقاومت 32 ساله در برابر حكومت پهلوی از همین دهقان زادگان روستایی بود كه بر علیه ظلم بی حدوحصر مالكان قیام نموده و بعدها به فرقه ی دموكرات پیوست. تشكیلات جمعیت آذربایجان نیز فعالیت بسیار نشان می داد كه پس از 6 ماه فعالیت، فهیم الملك، استاندار آذربایجان این جمعیت را متلاشی و ارگان آن را كه روزنامه دو زبانه(تركی و فارسی) آذربایجان بود، تعطیل كرد.

در سال 1324، سید جعفر پیشه وری، نماینده بازمانده از راهیابی به مجلس چهاردهم، با صلاحدید میر جعفر باقراوف، مسئول حزب كمونیست و رئیس جمهور آذربایجان شوروی و به امید حمایت دولت شوروی، به عزمت تشكیل فرقه ی دموكرات آذربایجان به تبریز رفته و با همكاری كسانی همچون علی شبستری و صادق بادگان، مسئول شاخه ی آذربایجان حزب توده، اولین گامها را جهت تشكیل حزب مورد نظر برداشت. پس از مذاكراتی كه بین این سه تن صورت گرفت، بیانیه ای تنظیم شد در 12 ماده كه پس از آنكه به امضای 48 تن از فعالان سیاسی آذربایجان رسید، در 12 شهریور 1324 به زبان های توركی و فارسی منتشر شد كه اصطلاحا آن را "مراجعت نامه" عنوان داده اند و در واقع به منزله ی مانیفست تشكیل « فرقه دموكرات آذر بایجان» بود. این بیانیه، ضمن اشاره به ستم ها و تبعیض هایی كه در حق آذربایجان روا داشته می شد، مردم را برای پیوستن به این حزب دعوت می كرد. مهم ترین اهداف و مطالبات فرقه كه به ظن تشكیل دهندگان آن، مطالبات ملی تمام آذربایجانیان بود عمدتا مربوط به مسئله ی ملی بود و در این راستا فرقه، خواستار مختاریت داخلی در چارچوب ایران مستقل و آزاد بود.

از جمله دیگر موارد مورد تاكید در بیانیه 12 شهریور عبارت بودند از: اجرای قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، تدریس به زبان توركی در مدارس آذربایجان، تشكیل دانشگاه ملی، تلاش برای توسعه ی صنایع و رفع بیكاری، تلاش برای گسترش و بهبود امور تجاری و بازرگانی، آبادانی شهرها، حمایت از زارعین، مقابله با استیلای ظالمانه و غیر قانونی ملاكین بر زارعین، تقسیم اراضی ملاكین منطقه كه در املاك خویش حضور نداشتند، مبارزه با عوامل و كارگزاران فاسد دولت مركزی در آذربایجان و چند مورد دیگر.

دو روز پس از اعلام قیام فرقه دموكرات، دور دوم روزنامه ی آذربایجان به مدیریت علی شبستری منتشر شد و در 22 شهریور كمیته مركزی فرقه به ریاست پیشه وری و معاونت شبستری تشكیل شد و صادق بادگان و زین العابدین قیامی نیز الحاق رسمی شعبه آذربایجان حزب توده به فرقه دموكرات را اعلام كردند.

در تاریخ29/6/1324، اولین كنگره فرقه برگزار شد و پیام انقلاب خود را برای دول متفق به لندن مخابره كرد.

در تاریخ10/7/1324، نخستین كنگره ی رسمی فرقه توسط پیشه وری افتتاح شد و وحدت سازمانی فرقه و شاخه ی آذربایجان حزب توده نیز عملا آغاز شد و بسیاری از مردم آذربایجان در كنگره مذكور شركت كردند و قرار بر این شد تا كمیته های مختلف فرقه در شهرها تا دهم آبان تشكیل و اعلام موجودیت كنند. همچنین چند ماده جدید به مفاد بیانیه ی 12 شهریور ضمیمه شد از جمله: حق راًی برای همه(27 تا 80 سال) به خصوص زنان، 8 ساعت كار كارگران در روز و بیمه و قرار محكومیت برای خائنین داخلی و جاسوسان.

در مهر ماه1324، سید مهدی فرخ، با حقوق و اختیارات زیاد از سوی حكومت مركزی به استانداری آذربایجان منصوب شد و فرقه دموكرات ضمن اعتراض شدید به این انتصاب، اعلام كرد كه در صورت حضور وی در آذربایجان، ناآرامی و آشوب روی خواهد داد و این بیانیه به كنسولگری های خارجی در تبریز نیز ابلاغ شد و فرخ، ناگزیر به آذربایجان نیامد.

در29/7/1324، دولت مركزی اعلام كرد كه انتخابات مجلس تا خروج نیروهای خارجی از كشور، صورت نخواهد گرفت، اما پیشه وری اعلام كرد كه فرقه، انتخابات را در آذربایجان برگزار خواهد كرد و مشروطیت تعطیل بردار نیست.

دوم آبان1324، صدر از نخست وزیری كنار رفت و حكیم الملك به جای او ماًمور تشكیل دولت شد و همزمان فشار ژاندارم ها و فئودال ها بر مردم آذربایجان مضاعف می شد و تبلیغات سوء علیه فرقه شدت می گرفت از جمله توسط سید ضیاء.

با انتصاب حكیم الملك به نخست وزیری، فرقه خواسته های فوری خود را مطرح كرد؛ آغاز انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی، لغو تحریم انتخابات مجلس، تحقق عملی مطالبات آزادی خواهان آذربایجان، بازگشایی اتحادیه های كارگری، لغو حكومت نظامی و دفع شر مامورین از سر دهاقین، عمده ترین این مطالبات بودند.

در 17/8/1324، كمیته مركزی فرقه، تشكیل جلسه داده و تصمیم به برگزاری انتخابات گرفت و انتخابات نمایندگان دوره ی پانزدهم مجلس در آذربایجان انجام شد كه با استقبال مردم مواجه شد و در اكثر شهرهای آذربایجان، كنترل امور از دست حكومت مركزی خارج شد و در عموم شهرها و دهات، فدائیان و مردم، ژاندارم ها و پاسگاه ها را خلع سلاح كرده و امور را در دست گرفتند و اربابان و مالكینی كه بر جان ومال مردم مسلط بودند ناگزیر به فرار از منطقه شدند.(22)

در اواخر آبان دولت حكیمی نیروهایی را برای سركوب قیام آذربایجان فرستاد اما در شریف آباد قزوین، این نیروها، توسط قوای شوروی متوقف شدند.

روز 29/7/1324، كنگره ی خلق آذربایجان توسط عظیم خان، برادر ستارخان افتتاح شد و البته این مجلس هنوز به نام مجلس انجمن های ایالتی افتتاح شد و پس از تشكیل چند جلسه، این كنگره، مجلس موسسان نامیده شد و اعلام شد كه این كنگره ضمن رعایت اصول مشروطیت و جهت تامین مختاریت داخلی، با قدری توسعه، مجلس ملی نامیده می شود و البته این نیز در چارچوب تمامیت ارضی و استقلال ایران خواهد بود. حكومت ملی برای اداره امور داخلی تاسیس خواهد شد. یك هیئت 39 نفره مسئول اجرای انتخابات ملی و تشكیل حكومت ملی خواهند شد. از مامورین دولتی خواسته شد كه تابع تشكیلات فرقه شوند و گرنه اخراج خواهند شد و بار دیگر بر مختاریت محلی با اتكا به هویت آذربایجان، تاكید شد و از تشكیلات پلیس و ژاندارمری خواسته شد كه با هماهنگی كنگره به كار خود ادامه دهند و اعلام شد این نهادها منحل نخواهند شد.

روز 2 اذر 1324، هیئت ملی دستور انتخابات ملی را صادر كرد و پایان آن را روز 12 آذر اعلام كرد و در همین زمان سرتیپ درخشانی، فرمانده لشگر 3 آذربایجان، تحركاتی برای در دست گرفتن امور از خودشان داد، اما كاری از پیش نبرد.

روز 21 اذر 1324، مجلس ملی آذربایجان افتتاح شد و بعد از ظهر همان روز، پیشه وری كه از سوی مجلس موظف به تشكیل كابینه شده بود، به عنوان نخست وزیرریا، كابینه خود را معرفی كرد كه عبارت بودند از: دكتر سلام ا...جاوید؛وزیر كشور- جعفر كاویان؛ وزیر قشون خلق- دكتر مهتاش؛ وزیر كشاورزی- محمد بی ریا؛ وزیر فرهنگ- دكتر اورنگی؛ وزیر بهداری- غلامرضا الهامی؛ وزیر دارایی- یوسف عظیما؛ وزیر دادگستری- كبیری؛ وزیر راه پست، تلگراف و تلفن و فریدون ابراهیمی؛ دادستان كل آذربایجان و وزارت كار زیر نظر نخست وزیری تا تعیین وزیر كار. وزیر جنگ و وزیر امور خارجه هم كه در دولتهای جدایی خواه معمول است در آذربایجان تعیین نشد.(23) و این حقیقت دلیلی روشن و خدشه ناپذیر بر رد اتهام تجزیه طلبی است كه بر فرقه ی دموكرات آذربایجان و شخص پیشه وری زده اند و متاسفانه پژوهشگران برجسته ای همچون محمدعلی كاتوزیان از سر تعصب این اتهام را تایید كرده اند.

رئوس برنامه ی دولت ملی توسط پیشه وری این چنین اعلام شد؛ تلاش برای به رسمیت شناساندن خود مختاری داخلی آذربایجان در دنیا، ناسیس انجمن های ولایتی، اقدام در آبادی آذربایجان، مقابله با كارمندان و عناصر خائن، تنظیم بودجه ی ملی، تشكیل قشون ملی، آغاز تعلیم و آموزش عمومی رایگان و اجباری به زبان توركی آذربایجانی و تاسیس دانشگاه، توسعه صنایع و تجارت، تعمیر و توسعه راه ها و گسترش ارتباطات، حل قانونی اختلاف زارع و مالك، تقسیم املاك مالكین متواری بین زارعین و تقویت بانك كشاورزی، مبارزه با بیكاری، تنظیم قانون كار و بیمه ی كارگری، تامین بهداشت، تنطیم و تطبیق قوانین مصوب مجلس شورای ملی با اقتضائات خود مختاری آذربایجان، به رسمیت شناختن مالكیت خصوصی، حمایت از بخش خصوصی برای ترقی اقتصاد، احترام به آزادی عقیده، قبول حقوق مساوی برای آذربایجانی های غیر تورك(كرد وارمنی و...)، به رسمیت شناختن حكومت مركزی ایران و صیانت از مختاریت داخلی آذربایجان و قبول مصوبات مجلس ملی به طوری كه مبانیتی با مختاریت آذربایجان نداشته باشد. كابینه و برنامه پیشه وری در مجلس ملی آذربایجان تصویب شد.

روز 22 آذر 1324، لشگر 3 آذربایجان، پادگان تبریز را تسلیم حكومت خودمختار كرد و همچنین كلیه ادارات تحت اختیار حكومت ملی آذربایجان درآمد و این وقایع طی اعلامیه هایی به اطلاع مردم رسید و كارمندان در ماندن بر سر كارهای خود در صورت میل به همكاری و ترك پست در صورت عدم همكاری، مخیر شدند.

تا پایان آذر ماه، اورمیه نیز به كمك كردها، به دست حكومت ملی آذربایجان افتاد و سرهنگ احمد زنگنه، فرمانده پادگان ارومیه، علی رغم مقاومت در برابر حكومت ملی و ارتكاب جنایات بسیار علیه مردم منطقه، عاقبت ناگزیر به تسلیم شد. نیز تا پایان سال 1324، سایر بخش های آذربایجان من جمله زنجان به كنترل و اختیار حكومت حكومت ملی آذربایجان درآمد(24)و دولت پیشه وری لیاقت خود را در سازمان دادن به امور اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی آذربایجان، آشكار كرد.

روز 20/10/1324، دستور آغاز انتخابات انجمن های ولایتی از سوی مجلس ملی آذربایجان صادر شد و یك روز قبل از آن (19 دی) نیز دستور تاسیس دانشگاه آذربایجان با عنوان " آذربایجان میللی یونیوئرسیته سی" صادر شده بود شامل سه دانشكده ی پزشكی و كشاورزی و تعلیم و تربیت.

در اسفند ماه نیز، داانشكده ی افسری برای آموزش كادر نظامی تاسیس شد. همچنین دولت دموكرات، زبان توركی آذربایجانی را تنها زبان رسمی شناخت و مجلس ملی آذربایجان در تاریخ25/10/1324، پیشه وری را همراه با 15 تن مامور تهیه و تدوین لایحه قانون اساسی آذربایجان كرد. ژاندارمری منحل شد و اونیفورم ارتش تغییر كرد و درجات نظامی با درجات نظامی آذربایجان شوروی همسان شد كه این تصمیمات اخیر برخلاف مرامنامه ی اولیه ی فرقه بود.

دستور مصادره املاك خالصه اربابان و نیز املاك متواریان خائن به قیام، در 27 بهمن همین سال صادر شده بود.

در تاریخ 29 دی 1325، تقی زاده سفیر ایران در امریكا طی نامه ای، از دبیر خانه ی شورای امنیت خواست تا به مسئله ی پیش آمده در ایران رسیدگی كند و البته پیش از این، سفیر انگلیس از طرح مسئله در سازمان ملل جلوگیری كرده بود و نیز شوروی با تذكر این كه مسئله ی آذربایجان، یك مسئله ی داخلی است و ربطی به سازمان ملل و نهادهای بین المللی ندارد، با طرح آن در سازمان ملل مخالفت كرد. روز اول بهمن 1324، حكیمی به سبب ناتوانی از حل وفصل مسئله استعفا داد و قوام السلطنه به نخست وزیری رسید و با دول متفق اعلام مودت كرد و استالین نیز پیام دوستی فرستاده و درخواست قوام مبنی بر مذاكره با شوروی را پذیرفت.

قوام، پس از روی كار آمدن برای فراهم آوردن زمینه های سركوب قیام آذربایجان، ابتدا كوشید تا نظر اپوزیسیون های آزادی خواه را با خود همراه كرده و در واقع دل آنها را به دست آورد تا تمركز نیروهای سیاسی در راستای برخورد باحكومت ملی آذربایجان فراهم شود. وی حكومت نظامی را لغو و تلاش برای حفظ اصول دموكراسی و آزادی را مطرح كرد و معاون سیاسی وی، مظفر فیروز در تاریخ 20/11/1324، اعلامیه ای بر این مبنا را منتشر و در رادیو قرائت كرد.

قوام در مجلس مسئله ی آزادی اجتماعات و مبارزه با گرانی و احتكار را طرح كرده و سیاست موازنه بین دول متفق را در پیش گرفت. در تاریخ 29 دی 1324 قوام به شوروی رفت و محور مذاركات وی با مقامات شوروی در این سفر سه مسئله بود كه عبارت بودند از؛ امتیاز نفت شمال، تخلیه ی قوای شوروی از آذربایجان و مسئله اصلی؛ تعیین تكلیف با بحران آذربایجان. مشروح نتایج این مذاكرات خارج از حوصله ی این مقال است اما آنچه مربوط به بحث ماست این كه دولت شوروی قول بیرون بردن قوای خود را از آذربایجان به دولت ایران داد و البته این قول در قبال امیدهایی بود كه دولت شوروی داشت در راستای اخذ امتیاز نفت شمال از ایران. به هر گونه برای حل بحران آذربایجان به روش مورد نظر حكومت پهلوی، بیرون رفتن قوای شوروی و اطمینان از عدم حمایت شوروی از حكومت ملی آذربایجان كافی بود. از سوی دیگر در این مقطع تاریخی، افكار عمومی در تهران و اكثر نقاط كشور به سبب برخی اقدامات شبهه انگیز دولت ملی آذربایجان و تبلیغات و ترفندهای سیاسی دولت مركزی تا حد زیادی علیه حكومت ملی آذربایجان و شخص پیشه وری بود. قوام با اطمینان از عدم دخالت جدی دولت شوروی در باره ی مسئله ی آذربایجان، به محض بازگشت از مسكو، اقدامات لازم برای فراهم آوردن زمینه های سركوب قیام آذربایجان را به عمل آورد.

در 18 اردیبهشت 1325 هیئت دیپلماتیك حكومت ملی آذربایجان به تهران وارد شد و جالب این كه مورد استقبال گرو عده كثیری از مردم تهران قرار گرفت. نمایندگان آذربایجان پس از مذاكرات طولانی بدون نتیجه در 23 اردیبهشت به تبریز برگشتند و در همین اوان، حكومت مركزی زمینه ها ی لازم برای سركوب نظامی حكومت ملی آذربایجان را تدارك می دید و سران فرقه نیز تا حدی بر این امر واقف بودند.

در 21 خرداد 1325،یك هیئت ده نفره سیاسی-ن ظامی به ریاست مظفر فیروز معاون سیاسی نخست وزیر عازم تبریز شد و این در حالی بود كه حدود یك ماه از تخلیه كامل ایران از قوای شوروی می گذشت و در چنین موقعیتی، حكومت خود مختار آذربایجان با از دست دادن حمایت و پشتیبانی عملی شوروی، در موضع ضعف قرار داشت.

حاصل مذاكرات هیئت دیپلماتیك حكومت مركزی با حكومت ملی آذربایجان، موافقت نامه ای 15 ماده ای بود كه بر اساس آن، حكومت ملی آذربایجان از مواضع اولیه خود عقب نشینی كرده و به خواست های دولت مركزی تا حدی گردن نهاد. بر اساس این موافقت نامه مجلس ملی آذربایجان، به منزله ی انجمن ایالتی شناخته شد. سربازان وظیفه(قزلباش) فرقه جزو ارتش دولتی به حساب نیامده، برای حل مسئله قرار بر تشكیل كمیسیونی مركب از اعضای مجلس شورای ملی و انجمن ایالتی گذاشته شد. در باره ی اختصاص بودجه از درآمد آذربایجان به منطقه قرار شد 75 درصد درآمد منطقه برای مخارج محلی و 25 درصد بقیه برای مخارج عمومی كشور به زمركز ارسال شود. تبدیل قوای نظامی فدائی به ژاندارمری و چند ماده ی دیگر درباره مسائل عمرانی و فرهنگی و از جمله مسئله ی زبان و تدریس آن در مدارس. مهمترین دستاورد این موافقت نامه برای دولت قوام انصراف دولت ملی آذربایجان از حكومت خودمختار و تبدیل مجلس ملی به انجمن ایالتی و واگذاری زنجان و خمسه به دولت مركزی بود كه اعتراضات مردم زنجان و خمسه را برانگیخت و در قبال این عقب نشینی از مواضع اصلی، دولت مركزی قول امتیازاتی را داد كه در حد قول و موافقت خالی از هر گونه تضمین عملی بود، قول امتیازاتی كه هنوز هم آذربایجان برای عملی شدن آنها هزینه های گزاف می دهد!

سیاست قوام تظاهر به حسن نیت و دوستی بود و حكومت خود مختار آذربایجان نیز بر اثر ضعف موضع چاره ای جز تلاش برای فیصله ی امور به صلح نداشت. در فاصله ی بهار تا پاییز 1325 قضایای فارس و جنوب رخ داد كه به ظن برخی پژوهشگران این تحركات به تحریك و تدبیر قوام برای افناع افكار عمومی مبنی بر این كه جنبش های محلی و منطقه ای ماهیت آشوبگرانه داشته و دولت مركزی ناگزیر به برخورد نظامی است، صورت گرفت.

در آبان 1325 قوای حكومت خودمختار آذربایجان، از زنجان و خمسه عقب نشسته و این بخش از آذربایجان را به حكومت تهران واگذار كردند اما این كار به آسانی صورت نگرفت و به خصوص قوای فدایی به هیچ وجه راضی به این امر نبوده و اطهار می كردند كه تا آخرین نفس در برابر زور و اجحاف مقاومت خواهند كرد و قوام تظاهر می كرد به این كه قصد جدا ساختن زنجان از آذربایجان را ندارد و خطاب به یكی از رهبران فرقه گفت: "فرزندم... مرا یك دموكرات بشناس، من به هیچ وجه زنجان را از آذربایجان جدا نخواهم كرد... قول می دهم به محض افتتاح مجلس پانزدهم ماده واحده ای در این باره به تصویب رسانده و خمسه را به آذربایجان ملحق سازم".(25)

قوام چنان محیلانه پیش می رفت و نیز توانسته بود با تشكیل كابینه دوم خود معروف به كابینه ائتلافی در تاریخ 10/5/1325 احزاب و گروه های سیاسی را به خصوص با سهیم ساختن در قدرت با خود همراه می كند. از وزرای كابینه ی دوم، سه تن از حزب توده (وزرای بهداری و فرهنگ و پیشه و هنر) یك تن از حزب ایران (وزیر دادگستری). یك تن از حزب دموكرات ایران (وزیر كار) و پنج وزیر دیگر افراد مستقل بودند كه البته آنها نیز وابستگی های سیاسی غیر رسمی داشتند از جمله با دربار و نظامیان.

سیاست قدرت های جهانی نیز موافقت ضمنی با فیصله ی بحران آذربایجان به روشی مطمئن را نشان می دادند. رقابت عظیم شوروی و امریكا كه بعد ها به جنگ سرد معروف شد آغاز می شد و بقای دولت ملی آذربایجان به منزله ی حضور و نفوذ شوروی در ایران بود و بدین لحاظ امریكا و انگلیس وجود چنین قدرت و دولت محلی هماهنگ با دولت شوروی را خظر بزرگی برای خود می دانستند. از سوی دیگر شوروی منفعت چندانی در اصرار بر حفظ وجود فرقه نمی دید و امتیاز نفت شمال می توانست نفع بیشتری عاید آن دولت كند و نیز كاملا قابل پیش بینی بود كه ادامه ی حمایت شوروی از حكومت ملی آذربایجان عكس العمل های پیش بینی نشده ی آمریكا را بر انگیزد!و با توجه به چنین معادلات سیاسی بود كه حكومت ملی آذربایجان اگر می خواست پایدار باشد باید قدرت می داشت. قدرت های خارجی كه با چنین حساب و كتاب هایی كه گفته شد پیش می رفتند و قدرت داخلی هم هر چه قدر هم كه بود یارای آن نداشت كه در برابر ارتش حكومت پهلوی طاقت پایداری داشته باشد و بدین سیاق برای مقابله و حفظ حیات دولت ملی چیزی باقی نبود جز تسلیحاتی اندك.

سرانجام بعد از ظهر 30 آبان ماه 1325، دسته های فدائی زنجان موظف به تحویل سلاح های خویش شدند. گروهی از فدائیان، محل سكونت هیئت نظامی تهران راآتش زده و خطاب به رهبران فرقه دموكرات گفتند: "برادران! سلاح های ما راتحویل نگیرید، اینان... جنایت كارند،به قول خود وفادار نیستند. مبادا به این ها اعتماد كنید!...ما را دست بسته تسلیم آدمكشان نكنید...حاضریم مردانه از آزادیمان دفاع كنیم و در این راه بمیریم یا یكباره آزاد شویم.(26) اما دستور از طرف صدر فرقه ی دموكرات بود و فداییان با اكراه و ناگزیری تمام سلاح های خود را تحویل دادند.ب ه جز ایل های اصانلو و جهان شاهلو كه حاضر به خلع سلاح نشده و زنجان را ترك كردند.

روز اول آذر 1325 شهر زنجان ازقشون ملی آذربایجان تخلیه شد. تحویل شهر و حومه به امضای نمایندگان دولت ملی آذربایجان وحكومت تهران رسید. اما سران حكومت مركزی در خیالات دیگری می بودند و به محض ورود نیروهای تهران به شهر طبق عادت مالوف ، اوباش و عمال اربابان محلی و عوامل حكومتی به پیشواز دولتیان رفته و استقبال به عمل آوردند. نیروهای دولت مركزی ظاهراً به بهانه ی حمل گندم به زنجان ، سلاح های سنگین وارد زنجان كردندو قتل وآدم كشی و تعدی به مردمان ستمدیده ی آذربایجان از همان روز دوم آذر از زنجان شروع شد و از جمله افراد معروفی كه در اولین تعدیات به قتل رسیدند، شیخ محمد آل اسحاق و شیخ محمد خوئینی بودند و متعاقباً كشت و كشتار مردم بی دفاع و غارت خانه های اعضای فرقه آغاز شد و این ارتش، ارتش ملی همان ملتی بود كه روشنفكرانش حتی زبان ملت آذربایجان را منفور می دانستند به بهانه ی اینكه زبان غارتگران است!!. شرح این جنایات و كشتارها و غارت اموال و هتك حرمت مردم بی دفاع آذربایجان در هجوم ارتش پهلوی قصه ی پر غصه ایست كه خود حكایتی است مشبع و در این مختصر نمی گنجد.

باری !در 19 آبان 1325 قوام فرمان حركت نیرو های تامینیه كه متشكل از 4 تا 5 لشكر مجهز بود را صادر كرد و از دكتر سلام اله جاوید، استاندار آذربایجان خواست كه از هر گونه مقاومتی جلوگیری كند. با حركت نیروهای مركزی ، جنگ در میانه آغاز شد و جبهه ی میانه كه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود، مهمترین مركز مقاومت نیروهای فرقه بود. در جبهه ی جنوب نیروی قزل باش (سرباران وظیفه) به سبب تازه كاری شكست خورد و عقب نشست اما در جبهه ی شمال كه در دست فدائیان بود پیروزی با نیرو های آذربایجان بود. ایلات اصانلو و جهان شاهلو با عقب راندن نیروهای ارتش مركزی تا حدود زنجان و تاكستان پیشروی كردند.

هم زمان با این وقایع، سران شوروی به پیشه وری اعلام كردند كه نیروهای مسلح آذربایجان نباید و نمی توانند در برابر نیروهای حكومت مركزی مقاومت كنند و نیز پیشنهاد پناهنده شدن سران فرقه به شوروی را دادند.

پیشه وری با ترك مقاومت و تسلیم بی قید و شرط در برابر نیرو های دولتی تهران مخالف بود، اما دگر گونی های سیاست های جهانی مسیر حوادث را به سویی برد كه چاره ای جز آن نماند. خود پیشه وری نیز البته از این ماه عسل قدرت شوروی و امریكا مطلع بود و مشاجراتش با عوامل استالین از جمله باقراوف موید این ادعاست.

دكتر سلام اله جاوید و علی شبستری با ترك مقاومت و تسلیم موافق بودندو نهایتاٌ پیشه وری در 19 آذر 1325 ناگزیر به ترك وطن شد و محمد بی ریا در صدر فرقه به جای او قرار گرفت، با عنوان دبیر كل كمیته ی مركزی فرقه ی دموكرات. از این به بعد دیگر دستورهای آمادگی جنگی و پیشروی به سوی تهران از سوی فرقه ی دموكرات و كمیته ی نظامی تبریز صادر نمی شد بلكه علی رغم آمادگی نسبی نیروهای مسلح آذربایجان به جنگ و حتی پیشروی های فداییان به طرف زنجان، از تبریز لحظه به لحظه به وسیله ی تلگراف و رادیو فرمان عقب نشینی صادر می شد. دستوری كه موجب سردر گمی و از هم پاشیدن شیرازه ی امور شد و افسران و فداییان فرقه را در كار مقاومت بلاتكلیف كرد.

سحرگاه 21 آذر 1325، با حمله به شهر ها و دهات، كشتار بی رحمانه در سراسر آذربایجان آغاز شد و در حالی كه قتل و غارت به اشكال مختلف با شدت تمام ادامه داشت، رسانه های گروهی وابسته به دولت مرتجع چنان تبلیغ می كردند كه گویی مردم بودند كه به تادیب خائنین می پردازند! شدیدترین مقاومت های مردمی و به تبع آن كشتار و غارت های سازمان یافته در سراب و بخش هایی از اورمیه بود. جنایات حقیقتاً درد آور فجیع بود. به عنوان مثال؛ در روستای زنگلان در قره ضیائ الدین محمد نام، نوازنده ی سرنا را به جرم اینكه سرود ملی آذربایجان را می نواخت گرفته و زبانش را بریدند. در تبریز شجاعانه ترین عكس العمل ها از سوی فریدون ابراهیمی دادستان كل آذربایجان نشان داده شد و وی در حالی كه مارش ملی آذربایجان را می خواند پای دار رفت. در میاندواب (قوشا چای) 27 تن از نظامیان فرقه در حالی كه سرود ملی آذربایجان را به صورت دسته جمعی می خواندند، تیر باران شدند......و هزاران حماسه و مقاومت های تراژیك و اعدام ها و كشتارها!

حسین فردوست، از سركردگان رژیم پهلوی، در خاطراتش از سفر خود در تاریخ 22 آذر همراه محمد رضا شاه به تبریز می نویسد : "در خیابان ها اجساد اعدام شده ی زیادی دیده می شد و حدود 2 هزار الی 3 هزار نفر اعدام كرده بودند". وی ضمن تحسین دلیری رزمندگان فرقه كه اسیر ارتش شده بودند، از مقاومت نظامیان فدایی چنین یاد می كند"سلول بزرگی بودو حدود 20 نطامی (سرگرد،سرهنگ دو و سرهنگ تمام)...وقتی به آنها پیشنهاد كمك كردم ناگهان سرگرد حسن قاسمی هم دوره ی من بود و گویا بر بقیه ریاست داشت، برگشت و گفت: با این(فردوست)صحبت نكنیدو خودتان را كوچك نكنید. بگذارید هر كاری می خواهند بكنند"(27)

" 2500دموكرات طبق احكام بیداد گاه های نظامی شاه اعدام شدند، 8000 نفر به مجازات های سنگین محكوم شدند كه از جمله ی آنها صفر قهرمانیان بود كه 32 سال در زندانهای حكومت پهلوی محبوس بود. 3600نفر از روستاییان به بهانه هایی به سلطان آباد، اراك، بندر عباس و برازجان تبعید شدند. ستون های منظمی از سربازان و فداییان به آن سوی ارس به آذربایجان شمالی عقب نشینی كردند. بنا به گزارش منابع رسمی در سال 1325در باكو تعداد پناهندگان از آذربایجان (جنوبی) در باكو نزدیك 70 هزار نفر اعلام شده است."(28).

ناجیان آذربایجان؟! همه ی كانون های فرهنگی و هنری را ویران كردند، آلات موسیقی را شكستند، مركز تئاتر و كتابخانه ی مجلس ملی را به آتش كشیدند. كتاب های در سی تركی را سوزاندندو جشن كتاب سوزی برپا كردند(26 آذر 1325).آن ها بعد از شكستن مجسمه های ستار خان و باقر خان ، عكس های رضا خان را به جای آن ها گذاشتند.

"هیچ سازمان سیاسی به این جنایت عظیم اعتراض نكرد. تنها آذربایجانیان شمالی بودند كه با تن و جان خود نا به حقی مطلق را حس كردند و بشریت مترقی را فرا خواندند. «صمد وورغون »كه در كنگره ی جهانی صلح پاریس شركت نموده بود با خواندن شعر «یاندیریلان كیتابلارا»( به یاد كتابهایی كه سوزانده شد) اعتراض آذربایجانیان را به گوش جهانیان رساند."(29).

و بدین سان تبریز بلاخیز به خون نشست و دیگر بار قیام مترقی آذربایجان در برابر استحاله ی فرهنگی و استبداد و ارتجاع سیاسی، به شدیدترین و شنیع ترین شكل سركوب شد و طرفه اینكه حكومت پهلوی و روشنفكران نابالغ، 21 آذر را "روز نجات آذربایجان نامیدند." و دریغا كه امروز نیز در بر همان پاشنه ی پوسیده می چرخد، اما باز پایان گفتار را به این سخن زرین انگلس كوتاه می كنیم كه "موش تاریخ از هر سوراخی كه راه پیدا كند سربر می آورد". و ما را تردیدی نیست كه مسئله ی آذربایجان، بزرگ ترین و دیرپاترین مسئله ی قرن معاصر ایران بوده و خواهد بود.

توضیح: منابع و ماخذ به درخواست نویسنده در آرشیو سایت می باشد.


بؤلوم لر: آزربایجان ، دیل و تاریخی، 
[ چهارشنبه 22 آذر 1391 ] [ 09:45 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 3
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی