قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




محمّد بتازد، امّا وی بعدها از محمّد شكست یافت. ابراهیم پس از این واقعه، سپاهی از دیلمی و كُرد به دفع وی فرستاد كه شدّادیان را از دوین بیرون راند. امّا اندكی بعد اهل دوین كه از پادگان دیلمی ناخرسند بودند بار دیگر محمّد را به شهر خواندند و كوشش شاه آشوت سوّم باگراتید، فرمانروای آنی در تصرّف شهر را دفع كردند. در سال ۳۴۳ ﮬ. ق/ 5 ـ 954 میلادی، مرزبان بار دیگر بر آذربایجان دست یافت، سپاهی دیلمی به محمّد فرستاد و او را از دوین بیرون كرد. محمّد و طایفه وی به واسپورگان پناهنده شدند. وی برای پس گرفتن دوین، خواستار حمایت از بیزانس شد، امّا كاری از پیش نبرد و در سال ۳۴۴ ﮬ.ق / 6-955 میلادی درگذشت.

 محمّد سه پسر داشت كه لشكری ابوالحسن علی پسر بزرگتر رئیس طایفه گردید....اهل گنجه با آنان همدست شده و حاكم را دستگیر كرده، دروازه های شهر را بر روی آن ها گشودند. لشكری در سال ۳۶۰ﮬ. ق /۹۷۱میلادی گنجه را گرفت و حاكم آن را كشت. ابراهیم سالاری در سال ۳۶۱ ﮬ. ق /۲ـ۹۷۱ میلادی گنجه را محاصره كرد، امّا نتوانست بر شهر دست یابد و پس از بستن عقد صلح كه بایست استقلال شدّادیان را به رسمیت شناخته باشد، از آن شهر عقب نشست. لشكری برناحیه استیلا یافت. دیلمان را از آنجا بیرون راند و رفته رفته قلمرو خود را تا شمكور در شمال غرب و بردعه در مشرق توسعه بخشید. وی در سال ۳۶۸ ﮬ. ق / ۹ـ ۹۷۸ میلادی درگذشت.

اگر چه لشكری،  برادرش فضل را در رسیدن به جانشینی اش مساعدت كرده بود، امّا مرزبان، پسر دوّم محمّد به كمك سپاه و رعایا بر تاج و تخت دست یافت. وی ثابت كرد كه در قضاوت سیاسی كفایتی ندارد و حدود سال ۳۷۲ ﮬ. ق / ۳ـ۹۸۲ میلادی شروانشاه محمّد بن احمد، بردعه را از تصرّف وی بیرون كرد. برخی از درباریان، میان فضل و او تفتین كردند. در سال ۳۷۵ ﮬ. ق / ۹۸۵ میلادی فضل، وی را هلاك كرد و پسرش شیروان را دربند كشید و خود بر تخت نشست.

فضل در طی فرمانروائی دیرپای خود، به رغم برخی ناكامی ها، قلمرو شدّادیان را وسعت بخشید. وی در سال ۳۸۳ﮬ. ق/۹۳۳ میلادی، بردعه و بیلقان را تصرّف كرد.... فضل در سال ۴۱۸ ﮬ. ق /۱۰۲۷ میلادی فرمان داد تاپلی بر روی ارس بسازند ( احتمالا" در خداآفرین)، شاید قصد وی آن بوده كه قلمرو خود را به درون آذربایجان گسترش دهد...

در سال ۴۲۱ ﮬ. ق /۱۰۳۰ میلادی، فاتحانه به گرجستان تاخت، امّا به هنگام بازگشت، سپاه متّحد لیپاریت جنگاور گرجی، گیورگی سوّم، خداوند كاخت و داویت انهوغلین پادشاه تشیر، بر وی تاختند، ده هزار تن از افراد سپاه وی را كشتند و تمامی غنایم را از وی پس گرفتند. در همان سال پسرش عسكریّه در بیلقان شورید. فضل كه پس از شكستن، سخت بیمار افتاده بود، موسی پسر دیگرش را به دفع وی فرستاد. موسی به كمك دسته ای از روس ها كه به شروان تاخته بودند، شهر را تسخیر كرد و عسكریّه را كشت. فضل در سال ۴۲۲ ﮬ. ق / ۱۰۳۱ میلادی درگذشت »[1]

در دوران فرمانروائی فضل بود كه : « ضربه سختی بر خزرها وارد شد و نقطه پایانی بر هجوم های پی در پی آنان گذاشته شد و ضرب سكّه رواج یافت و دروازه‌های آهنی مشهور گنجه ساخته شد.»[2]
با این وجود،  بر اثر تنگی معیشت، خشكسالی، آفات طبیعی، استثمار شدید روستائیان از سوی فئودال ها، شیوع امراض واگیر، وضع زندگی مردم این خطّه، خیلی سخت شده بود و به همین علّت در سده های یازدهم و دوازدهم میلادی به دفعات بر علیه استثمار داخلی و اسنیلای خارجی عصیان‌هائی بر پا شد.

در سال ۴۲۱ ﮬ. ق در شهر بیلقان مردم فرودست بر علیه امیر شدّادی [ فضل ] قیام كردند. [3]

ابوالفضل موسی، پسر و جانشین فضل تنها سه سال پادشاهی كرد تا آن كه در سال ۴۲۵ ﮬ. ق / ۱۰۳۴ میلادی اللشكری علی وی را به قتل رساند و خود بر جای وی به پادشاهی نشست. پادشاهی لشكری، در آغاز آرام و موفّق بود. قطران تبریزی كه روزگاری در دربار وی در گنجه به سر می برد و تا سال ۴۳۲ﮬ.ق / ۱۰۴۱ میلادی دربار وی را ترك نگفته بود، در برخی از قصایدی كه در مدح وی سرود، از پیروزی های ربزرگی كه او بر سپاه متّحد شاهان گرجستان و ارمنستان به دست آورده بود سخن می گوید.[4]

لشكری یكی از ممدوحان بزرگ قطران است و این شاعر ۱۶ـ ۱۵ قصیده و قطعه در ستایش او دارد كه از این شعر ها برخی كارها و گزارش های لشكری به دست می آید. از جمله از چكامه های او پیداست كه لشكری همچون فضل، به جنگ گرجیان و ارمنیان می پرداخته و در جنگی آنان راسخت شكست داده است. بلكه می گوید كینه فضل و مملان را كه هر دو از گرجیان و ارمنیان شكست دیده بودند او باز جست. در قصیده ای می گوید :

لشكری را كشت كو را مرگ نتوانست كشت  قلعه ای را كند كو را چرخ نتوانست كند

ز آتش شمشیر او دارند جان در تن چنانك    هست نالان و طپان مانند بر آتش سپند

لشكر فضلون همانجا گر فكنده در قضا      شاه خصمان را فكند و خصم یاران را فكند

بدرسد گویند شاهان را دستوران بد      جز كنون این داستان كس را نیاید دلپسند

ای جهانت پیشكار ای روزگارت زیر دست   ای سپهرت رهنما ای روزگارت یارمند

گوسفند و گاو كشتن فرض هست این عید را  كاندرین آمد حساب ایزد بی چون و چند

ایزد از هر عید هست امروز راضی تر ز تو   زان كه كافر كشته ای بر جای گاو و گوسفند [5]

مناسبات لشكری باوهسودان روّادی، در آغاز چندان نیكو نبود. لشكری به استخدام گرفتن تركمنان اوغوز از سوی و هسودان را تهدیدی جدّ ی علیه خود تلقّی كرد. امّا خود نیز موفّق گردید برخی از آن ها را به ارّان آورد. در نتیجه مناسبات دو طرف بهبودی یافت. و هسودان یك بار، احتمالا" در سال های میان ۴۲۷ق/۱۰۳۶ میلادی و ۴۳۲ق / ۱۰۴۱ میلادی از دربار امیر شدّادی دیدار كرد....

پس از لشكری، انوشیروان پسر خرد سالش، به جای او نشست و حاجبش ابو منصور،  زمام امور را در دست گرفت. ابومنصور و رؤسای سپاه موافقت كردند كه چندین قلاع مرزی  را به پادشاهان كاختیه، گرجستان، به قبیله كوهستانی دید و امپراطور بیزانس واگذارند، به امید آن كه از فشار آن ها به ارّان بكاهند. این تصمیم در همان سال ۴۴۱ق / ۱۰۴۹ میلادی موجب انقلاب اهل شمكور گردید كه ارك شهر را گرفتند و ابوالاسوار شاووربن فضل را به پادشاهی برداشتند.» [6]

« شدّادیان در ایّام پادشاهی ابوالاسوار شاوور بن فضل كه از سال ۴۱۳ق /۱۰۲۲ میلادی تا ۴۴۱ ق /۱۰۴۹ میلادی در دوین و سپس تا سال ۴۵۹ ق / ۱۰۶۷ میلادی در گنجه فرمان راند، به اوج قدرت خود رسیدند. غارت و ویرانی ناحیه دوین به دست بیزانس‌ها احتمالا" در عزم وی به ترك دوین كه در آنجا از جنوب و مغرب با امرای ارمنی مواجه بود مؤثّر افتاد. در سال ۴۳۴ ق/۳ـ۱۰۴۲ میلادی یا ۴۳۵ ق / ۴ـ ۱۰۴۳میلادی ابوالاسوار به تحریك امپراطور بیزانس به شاهزاده نشین آنی تاخت و در نتیجه به عنوان غازی، آبرو و اعتبار زیادی به دست آورد و كیكاوس بن اسكندر زیاری كه او نیز به عنوان غازی، همراه وی به جنگ مسیحیان رفته بود، دلیری و خردمندی او را ستود. ابوالاسوار در سال ۴۴۶ق/۵ـ۱۰۵۴ میلادی فرمانبرداری از طغرل بیگ را پذیرفت و در سال های آخر حیاتش با توسعه طلبی سلجوقیان به ارمنستان و آناطولی همراه گشت. در سال ۴۵۷ ﮬ.ق /۱۰۵۶میلادی وی حكمران آنی گردید كه در سال قبل، از دست ترسایان بیرون شده بود. بیش از آن، وی درگیر همسایگانش شروانشاهان بود.»

« علاقه ملكشاه به مرزهای شمال غربی ایران مضاعف بود. نخست به دست آوردن ارّان و بدین ترتیب محافظت از آذربایجان و دوّم در دست داشتن جادّه ای كه از ارس گذشته به درون ارمنستان می رفت، برای در ایستادن در برابر حملات گرجیان. در طی پادشاهی ملكشاه، آذربایجان، اهمیّت خود را هم به عنوان ناحیه تمركز تركمنان و هم به مثابه پایگاهی كه امرای تركمنان، از آنجا حركت كرده، در داخل آناطولی می جنگیدند و برای نیروهای خود ذخایر می آوردند، حفظ كرد. سلطان عاقبت با قرار دان سراسر ارّان ـ آذربایجان تحت حكومت پسر عمّش قطب الدین اسماعیل بن یاقوتی كه به وی لقب ملك داده شد، این اهمیّت را به رسمیّت شناخت.

وقتی كه ملكشاه بر تخت شاهی نشست، اندیشید كه لازم است استقلال تا اندازه ای اسمی فضل ( فضلون ) سوّم، پسر فضل دوّم، امیر شدّادی گنجه و دوین را كه در سال ۴۶۶ق / ۱۰۳۷ میلادی بر جای پدر نشسته بود تقویت بخشد. از این رو، سلطان نیروئی را به ارّان گسیل كرد، گنجه تسخیر گردید و فضل بركنار شد، امّا در عوض، حكومت استرآباد در گرگان را به وی دادند.

ساوتگین كه به واسطه لشكر كشی‌هایش به این ناحیه در ایّام پادشاهی آلپ ارسلان با آن آشنائی داشت به حكومت گنجه منصوب شد. امّا فعالیت تجاوزكارانه پادشاه گرجستان، بقراط چهارم، پسر گیوركی دوّم موجب گردید كه قارص بار دیگر، موقتا" به دست مسیحیان تسخیر شود. سلطان در سال ۴۷۱ق /۹ـ۱۰۷۸ میلادی آهنگ گرجستان كرد و اندكی بعد عملیّات جنگی در آن ناحیه را به احمد، امیر تركمنان سپرد كه در سال ۴۷۳ق/۱۰۸۰ میلادی قارص را دوباره پس گرفت و پس از مراجعت به پایگاهش در ارّان، دو تن از بگ های تركمن به نام های یعقوب و عیسی بوری را به گرجستان اعزام كرد. آن دو تا لیزستان و درّه چوروك بر كران دریای سرخ رخنه كردند و نیز طرابوزان را مورد تهدید قرار دادند. به گفته آناكومننا، این شهر در واقع تسخیر شد، امّا سردار بیزانسی، اندكی بعد آن را از تركمنان پس گرفت.

شورش فضل سوّم شدّادی كه بر سر حكومت خویش اعاده شده بود، احتمالا" پس از مرگ ساوتگین در سال ۴۷۸ق /۱۰۸۵ میلادی حضور ملكشاه را در قفقاز، در سال ۴۷۸ق/۱۰۸۶میلادی ضروری ساخته بود. سلطان پس از گرفتن قول طاعت و خراج از شروانشاه فیروز بن سالار، بر كران دریای سیاه رسید و در آنجاغلام ـ سپاهسالار بوزان مأمور گرفتن گنجه گردید. فضل را سرانجام از تخت برداشتند و دودمان شدّادی در گنجه فرو مرد، امّا دودمان جنبی شدّادیان در « آنی » به قیادت امیر ابوالفضل منوچهر، یكی از دست نشاندگان وفادار ملكشاه در سده ششم ق/ دوازدهم میلادی به حیات خود ادامه داد. شروانشاه ظاهرا" پاره ای نفوذ بر ارّان اعمال می كرد، امّا بیشتر حوزه رودخانه ارس، بی تردید به اقطاعات نظامی تقسیم شده بود و در نمونه موجود، تصرّف آذربایجان به دست تركمنان مستغرق گردیده بود. این ناحیه روی هم رفته زیر سلطه قطب الدّین اسماعیل بود.»[7]



[1] ـ تاریخ ایران – پژوهش دانشگاه كیمبریج – ( ج۴ ) _ ص ۲۰۸

[2] ـ  ن. قلیف – پیشین – ص ۵۵

[3] ـ تاریخ آذربایجان – پیشین – ص 80

[4] ـ  تاریخ ایران – پیشین – ص۲۰۹و ۲۱۰

[5] ـ كسروی – شهر یاران گمنام – ص ۲۶۹ – لازم به یادآوری است كه قطران چند تن دیگر از امرای شدّادی را نیز مدح گفته است . برای اطّلاع بیشتر در این زمینه به دیوان اشعار وی و یا به كتاب « شهر یاران گمنام » مراجعه شود.

[6] ـ تاریخ ایران – پیشین – ص ۲۰۹و ۲۱۰

[7] _ تاریخ ایران _ پژوهش دانشگاه كیمبریج _ ترجمه حسن انوشه (ج ۵) – ص 97 و 41




بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ شنبه 20 خرداد 1391 ] [ 08:02 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی