قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




«بردانایان و آشنایان فنّ تاریخ، پوشیده نیست كه تازیان كه در صدر اسلام، ایران را بگشادند، استواری و نیرومندی ایشان در این سرزمین، تا اوایل قرن سوّم هجری بود. پس از آن فرمانروایانی از خود ایرانیان، دراین گوشه و آن گوشه برخاسته، كم كم بساط حكمرانی تازیان را از ایران برچیدند و هنوز قرن چهارم به نیمه نرسیده بود كه سراسر ایران، به استقلال خود برگشته، دیگر نه كسی از بغداد به حكمرانی اینجا می‌آمد و نه دیناری باج از اینجا به خزینه بغداد فرستاده می‌شد. بلكه ایرانیان بر بغداد و عراق نیز حكم می‌راندند و از خلیفه جز نامی در میان نبود. »[1]

وی سپس، نخستین سلسله ای را كه با استقلال بر سرزمین آذربایجان و از جمله ارّان آن روزی و قره باغ امروزی حكم راندند،  سالاریان و شاخص‌ترین فرد آنان را سالار مرزبان معّرفی كرده است. لكن او تصریح می‌كند كه :

«پیش از سالار مرزبان، تنها دو پسر ابی السّاج ( محمّد افشین و برادرش یوسف ) توانسته بودند به سرتاسر این سه ولایت [آذربایجان، ارّان، ارمنستان ] حكم رانده، برهمه این سركشان تسلّط یابند و مرزبان سوّمین ایشان بود. بلكه باید گفت مرزبان در زور و نیرو پیشی و بیشی بر پسران ابی السّاج داشت. زیرا ایشان اگرچه بیشتر زمان ها یاغی خلیفه و خود سر بودند، لیكن به هر حال فرستاده و گماشته خلیفه شمرده می‌شدند و به نام او به این سرزمین دست یافته بودند. ولی مرزبان، به زور بازوی خود كشورگشائی كرده و در حكمرانی نیز از هر حیث، آزادی و استقلال داشت و خواهیم دید كه چقدر از پادشاهان و گردنكشان بومی، فرمانروائی و باجگزاری او را پذیرفته بودند.[2]»

« و. مادلونگ »، در این زمینه، این اطّلاعات را به دست می‌دهد :

« انقلاب بابك، تنها موقّتا" از قدرت رؤسای عرب در آذربایجان كاسته بود. ظاهرا" برخی به منظور كاستن از استقلال آشوب انگیز این رؤسا و پاره ای به قصد جلوگیری از نفوذ پادشاهان خاندان باگراتید (بقراطی) ارمنستان بود كه خلیفه معتمد در سال ۲۷۶ﮬ. ق، ۹۰ـ۸۸۹ میلادی یا به احتمال بیشتر در سال ۲۷۹ ﮬ. ق / ۸۹۲میلادی، محمّد بن ابی السّاج را كه یكی از بزرگترین فرماندهان سپاه خلیفه بود، ولایت آذربایجان و ارمنستان داد. خاندان ساج از مردم اشروسنه [3] آسیای میانه بودند و احتمالا" خاستگاه سغدی داشتند.

ابوالسِّاج دیوداد دیودشت، پدر محمّد در سپاه عبّاسی به فرماندهی افشین، در جنگ نهائی با بابك خود را به شهرت رساند و در ولایات مختلف، خلفا را خدمت كرد. پس از مرگ او در سال ۲۶۶ ﮬ. ق،  ۸۷۹ میلادی، دو پسرش محمّد و یوسف، خطّ مشی پدر را دنبال كردند. نخستین وظیفه محمّد در آذربایجان فرو خواباندن شورش عبداللّه بن حسن حمدانی و از قرار معلوم رئیس حمدانیان آذربایجان بودكه مراغه را تصرف كرده بودند. در سال ۲۸۰ ﮬ. ق، ۸۹۳ میلادی محمّد با زینهار دادن به عبداللّه، وی را به تسلیم وادار كرد، امّا بعدا" اموال وی را مصادره نمود و خود او را به هلاكت رساند. محمّد مراغه را تختگاه خود كرد، ولی بعدا" بیشتر ایّام خود را بردعه گذراند.... محمّد به سال ۲۸۸ﮬ. ق، ۹۰۱میلادی به مرضی واگیر در بردعه درگذشت.

چون محمّد در گذشت، سپاهیان دیوداد را به جانشینی وی برگزیدند. امّا پس از پنج ماه عمّش یوسف بن ابی السّاج، وی را از فرمانروائی برداشت.... پس از مرگ یوسف، خلیفه برادرزاده وی ابوالمسافر الفتح، پسر محمّد بن الافیش را ولایت آذربایجان داد. ابوالمسافر را یك سال و نیم بعد، یعنی در سال ۳۱۷ ﮬ. ق، ۹۲۹ میلادی یكی از غلامانش به زهر كشت. اگرچه سلسله ساجیان با مرگ ابوالمسافر پایان یافت، امّا آذربایجان، دیگر تن به طاعت ولاتی كه حكومت خلافت بدان سرزمین می‌فرستاد نداد.... »[4]

كسروی سالاریان و مرزبان را چنین معرّفی می كند :

« سالاریان معلوم است كه شاخه‌ای از كنگریان بودند، ولی نام «كنگری » یا نام دیگری برای ایشان، در تاریخ‌ها دیده نشده و در زمان خودشان نیز به « سالاری » معروف بودند. سالار مرزبان، بنیادگذار ایشان، یكی از فرمانروایان بزرگ و بنام روزگار خود بود و كارها و جنگ های او كه خوشبختانه خبرداستان بیشتری از آن ها در دست است، هوشیاری و خردمندی و دلیری و مردانگی او را به خوبی نشان می‌دهد.

هر یك از آذربایگان، ارّان و ارمنستان، سرزمین پهناور بزرگی است و همواره این ولایت‌ها نشیمن نژادهای گوناگون و كیش‌های رنگارنگ بوده و از گفتن بی‌نیاز است كه حكمرانی بر این سرزمین ها كار آسانی نیست.

به ویژه در آن زمان كه گذشته از ارمنستان و داستان های تاریخی این ولایت با تازیان و دیگران، در آذربایگان و ارّان نیز از اواخر قرن دوّم، گردنكشان فراوانی برخاسته و در هر گوشه‌ای بنیاد حكمرانی گذارده شده بود.... »[5]

توان گفت كه سالار مرزبان شیعه مذهب، نخستین كسی است كه در آن برهه، نه تنها در آذربایجان با استقلال حكمرانی كرد و نفوذ خاندان عبّاسی را از این مرز و بوم برانداخت، بلكه در برابر روس‌های متجاوز نیز كه یه ارّان حمله نموده و پس از كشت و كشتار، بردعه را با خاك یكسان كرده بودند، ایستادگی كرد.

« مرزبان كه خود اسماعیلی نومذهب بود، وزارت خود به جعفر بن علی داد و به او اجازه داد كه آشكارا تعلی م اسماعیلی كند. جعفر از وی دستوری خواست كه به تبریز رود. در آنجا دیسم كُرد دعوت كرد كه به وی بپیوندد و به كمك اهل تبریز، رؤسای دیلمی را به قتل رساند.

 چون دیسم به تبریز درآمد، همه كردان كه مرزبان آن ها را از خود رنجانده بود، بر وی فراز آمدند. مرزبان با سپاه دیلمی خود آن ها را بشكست و تبریز را حصار گرفت.....

جعفر پیش از سال ۳۴۴ ﮬ. ق، ۹۵۵ میلادی كه ابن حوقل در آذربایجان سیاحت می‌كرد به وزارت بازگشت. ظاهرا" وی در دعوت اسماعیلی كامیاب بوده است، زیرا ابن حوقل می‌گوید كه در این ایّام، شمار زیادی از مردم ولایت، باطنی مذهب بودند.

در این هنگام، مرزبان برسراسر آذربایجان و شرق ماورای قفقاز فرمانروائی یافت. بنابر سكّه های موجود، وی از سال ۳۳۳ ﮬ. ق، ۹۴۵ میلادی، دوین را متصرّف گردید.[6] »

« شكوه و نیرومندی عمده سالاریان، در زمان خود سالار مرزبان بود. پس از مرگ او به جهت دشمنی و دوتیرگی میانه فرزندان او با برادرش و هسودان و به جهت‌های دیگر چندان شكوهی نداشتند و دیر نپائید، از میان رفتند. چنان كه حكمرانی این خاندان، از آغاز تا انجام، بیش از چهل و اند سال نبود. »[7]

چنان كه اشاره شد، در زمان اقتدار مرزبان، پادشاهان و امرای چندی، در این منطقه حكمرانی می‌كردند و همگی خراجگزار مرزبان بودند. كسروی با استفاده از كتاب ابن حوقل، درباره این حاكمان محلّی، معلومات ارزنده‌ای ارائه می‌دهد و نام و حدود قلمرو حكمرانی ۱۳ تن از آنان را قید می‌كند كه سه تن از آنان بر نقاط مختلف ارّان حكومت می‌كردند.

ابن حوقل نخست در نام بردن از كوههای قفقاز می‌نگارد : « این كوهها را پادشاهان و خداوندانی بود كه نعمت بیكران و زمین ها و دزهای پربها واسبان وستوران داشتند....   بر این پادشاهان باج و بدهی معیّن بود كه سالانه برای پادشاه آذربایگان می‌فرستادند. بدهی سبكی كه از پرداخت آن باز نمی ایستادند. چه پادشاهان این نواحی كه ایشان را پادشاهان اطراف می‌خوانند، فرمانگزار پادشاه آذربایگان، ارّان و ارمنستان بودند. پسر ابی‌السّاج، به اندكی از ایشان قانع بود و آنچه می‌گرفت به عنوان هدیه می‌گرفت. ولی چون پادشاهی به مرزبان،  معروف به سالار پسر محمّد پسر مسافر رسید، برای این بدهی‌ها دیوان ها برپا كرد و قانون ها گذارد كه بازپرس باقی مانده می‌نمایند وربح می‌طلبند... » [8]

سپس سه تن حكمرانی را كه در نقاط مختلف ارّان حكومت می‌كردند و تابع مرزبان بودند، بدین شرح معرّفی می‌نماید :

۱ـ سُغیان پسر موسی ـ موسی یا موسس نامی كه نزدیك به این زمان، در نواحی ارّان و ارمنستان فرمانروائی داشته، حكمران « اودی » از نواحی ارّان. باید گفت، در اینجا پسر او مقصود است. ولی كلمه « سغیان » به هر حال غلط است و درست آن معلوم نیست.

۲ـ ابوالقاسم خیزانی ـ نام خیزان را مسعودی، بلاذری، یاقوت و دیگر جغرافی نگاران آن زمان برده اند و ناحیه‌ای از ارّان بوده، ولی درباره ابوالقاسم، آگاهی در دست نیست.

۳ـ سنخاریب خداوند خاچین ـ خاچین نام دزی و روستائی در آرچاخ ( قاراباغ كنونی ) بوده و این سنخاریب یا سنكریم و دیگرفرمانروایان آنجا در تاریخ‌های ارمنی معروف هستند. »[9]

از كتاب ابن حوقل، چنین مستفاد می‌شود كه ایالت ارّان در آن روزگار شامل مناطق مختلف، از جمله « اودی » كه همان « اوتی » است، خیزان و آرچاخ می‌باشد. آرچاخ گویا همان آرتساخ است كه بنا به نوشته ن.قولیف : « بخشی از داغلیق قاراباغ» و«میل دوزو »را احاطه می‌كرد »[10]گفتنی است كه نام ارّان كه به مرور جای خود را به قره باغ می‌دهد، این اسامی نیز به تدریج از بین می‌روند.

از جمله فرمانروایان بومی كه باجگزار سالار مرزبان بود « شروانشاه احمد پسر محمّدازدی » است كه ابن حوقل او را از بزرگترین پادشاهان آن نواحی می‌شمارد. مسعودی نیز ۱۲ سال پیش از ابن حوقل ( در سال ۳۳۲ ) شروانشاه زمان خود را بزرگترین پادشاه كوهستان قفقاز شمرده می‌گوید گذشته از شروان، برارّان و سرزمین مغان نیز دست یافته بود. از میزان باج كه ابن حوقل به نام او نوشته نیز پیداست كه سرزمین بزرگ پهناوری را زیر فرمان داشته است.»[11]

قلمرو شروانشاهان كه ولایت شروان، واقع در شرق كُر و ما بین این رود و دریای خزر بود از دوران انوشیروان ساسانی تا عصر سلطنت شاه طهماسب صفوی، با عنوان شروانشاه بر این سرزمین حكمرانی كردندو حكمرانان این سلسله از قوم ها و طوایف مختلف بودند و گاهی تابع اعراب، زمانی دست نشانده سلجوقیان و مواقعی نیز به استقلال فرمانروائی می‌كردند.

«پای تازیان به این سرزمین نیز در عهد خلیفه دوّم باز شد. تا این تاریخ، شاهان شروان را استقلالی بود. از این پس دیگر تابع حكّام عرب گشتند كه از دربار خلافت معیّن می‌شد. معهذا همین عنوان به طور عموم، برای كسانی كه در شروان حكومت می‌كردند همچنان باقی بود. چنان كه شخصی به نام هیثم بن خالد از اعقاب یزید بن مزیدالشیبانی كه خود از نژاد عرب و امیر شروان بود، این عنوان را داشت و سلسله مستقلّی كه این هیثم از اواسط قرن سوّم تا نیمه قرن چهارم، در قسمتی از شروان بنیاد آن را گذارده بود به «مزیدیان» معروف است. »[12]

« یزید دوبار ولایت آذربایجان و ارمنستان یافت (۲ـ۱۷۱ ﮬ. ق، ۹ـ۷۸۷ میلادی و ۵ـ۱۸۳ﮬ. ق،۸۰۱ ـ 799میلادی ) و در جنگ با خزران خود را پرآوازه ساخت. پس از وی سه پسرش و نوه اش محمّد بن خالد، بارها به حكومت آذربایجان، ارّان و ارمنستان فرستاده شدند. محمّدبن خالد، در سال (۲۴۵ ﮬ. ق، ۶۰ـ۸۵۹ میلادی، گنجه رابه قلمرواسلام برگرداند و مقطع موروثی آن شهر و پاره ای املاك دیگرشد. »[13]

در اوایل قرن چهارم، سلسله دیگری به نام كسرانی كه به قول مسعودی، مؤسّس آن محمّد بن یزید و از تخمه بهرام گور بود، در این سامان تشكیل یافت و به مناسبت همین نام (یزید) است كه خاقانی شروانشاهان را یزیدیان و آل یزید می‌خواند، آنجا كه در مدح اخستان گوید:

از گهر یزیدیان زاد علی شجاعتی  كز سر ذوالفقار او زاده قضای راستین

محمّد دربند را نیز ضمیمه منصرفات خود كرد و به قول اولیاء چلبی به مسافت یك ماهه راه حكم می‌راند و شهر شاماخی را پایتخت خود قرار داد كه این شهر از این پس مقرّ ملوك شروان بود.[14]

شروانشاه احمد پسر همین محمّد بود كه همروزگار و باجگزار سالار مرزبان بود.



[1] ـ احمد كسروی – شهریاران گمنام – ص 9و 66

[2] ـ  احمد كسروی – شهریاران گمنام – ص 9و 66

[3] ـ شهری بود در ماوراء النهر میان سمرقند و سیحون ( فرهنگ معین – (ج5)_ص 141)

[4] ـ تاریخ ایران – پیشین – ص 198

[5] ـ كسروی ـ پیشین – ص 65

[6] ـ تاریخ ایران – پیشین – ص 198

[7] ـ  كسروی ـ  پیشین –ص 66

[8] ـ  كسروی ـ  پیشین –ص 103ـ 100

[9] ـ  كسروی ـ  پیشین –ص 103ـ 100

[10] ـ ـ ن. قولیف – پیشین – ص 29

[11] ـ  كسرویـ  پیشین –ص 103ـ 100

[12] ـ دكتر فقیه – پیشین – ص 93

[13] ـ تاریخ ایران – پیشین –ص211

[14] ـ  دكتر فقیه – پیشین –ص 93




بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، 
[ جمعه 22 اردیبهشت 1391 ] [ 09:42 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 0
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی