من توركم ، آذری یوخ Vətən Anadır ANA çağırır bizi
| ||
|
این كشفیّات نشان میدهد كه غارآزیخ به عنوان مسكن كمیاب انسانهای نخستین و محلّ تشكّل جمعیّتهای اوّلیه و پیدایش فرهنگ مادی و معنوی ابتدائی از اهمیت استثنائی برخوردار میباشد. مطالعه غار آزیخ كه در فاصله كوتاهی از رودخانه ارس قرار گرفته و یكی از اقامتگاههای دسته جمعی انسانهای پیش از تاریخ میباشد، از نظر بررسی وضعیّت محیط شناسی دیرینه انسانهای قدیم، استنتاجهای بدیعی و جالب توجهّی را به دست میدهد. پیدایش غار آزیخ، این امكان را فراهم آورد كه محققّین، بررسی تاریخ آذربایجان و به ویژه قره باغ را از روزگاران ماقبل تاریخی و از یك میلیون سال پیش آغاز كنند. در پرتو این اكتشافات ثابت شد كه قدمت تاریخ آذربایجان و قره باغ به دهها هزار نسل میرسد. جالب توجه است كه اشیای كشف شده از غار آزیخ برای ما از توسعه و ترقّی قوانین عمومی و اساسی جمعیت انسانی و جهات عمومی زندگی اجتماعی آن ها، آن هم براساس قواعد معینی در شكل و مدل طرز زندگی انسان ها و جامع بودن آن ها خبر میدهد. گفتنی است كه در دوران باستان، گروههای انسانی در دشت پهنه ها و كناره های رودخانه ها پراكنده بودند و مسكن و پناهگاه ثابت نداشتند. در دوران سنگ، آدمیان هنوز قادر به تولید محصول نبودند. از این رو، یا به شكار حیوانها دست می زدند یا ماهیگیری میكردند و یا شاخه ها و ریشههای گیاهان را گرد میآوردند. پس از سرد شدن هوا و دگرگونی شرایط اقلیمی، آدمیان به غار و زیر سنگتختههای بزرگ پناهنده شدند. این گونه غارها را در بیشتر نواحی آذربایجان، به ویژه در اطراف كوههای قفقاز بزرگ و كوچك میتوان دید. آدمیان نخستین، ابزار اولیّه خود را از سنگ میساختند. این ابزار در آغاز، منحصر به زوبین های سنگی و بعدها عبارت از چكش سنگی، تبر، ابزار نوك تیز برای راست كردن دستههای سرنیزه و غیره بود.آدمیان از هر نوع ابزاری به منظور خاصّی بهره مند میشدند. هنگام كاوش در غار بزرگ آزیخ، در اعماق غار، دهها هزار ابزار سنگی به دست آمد و استخوانهای سالم یا شكسته بیشتر جانورانی نظیر كرگدن، خرس، آهو و جز اینها كه سالهاست نسل هایشان در این منطقه از میان رفته، كشف شد كه همگی شبیه سنگ شده بودند. آدمیان نخستین كه در این غار زیست میكردند، از گوشت همین جانوران تغذیه مینموده اند. در بعضی از غارهای دیگر نیز، چنین ابزاری به دست آمده است.[1] رشید گویوشوف تحت عنوان«آثار قدیمیترین تمدّن دنیا » می نویسد : « شرایط طبیعیـ جغرافیائی قاراباغ سبب گردیده كه این خطّه، یكی از كهن ترین تمدن های بشریت را در بطن خود پرورش دهد. باستان شناسان آذربایجان، در نزدیكیهای شهر فضولی كنونی، غارهای آزیخ و تاغلار را كه یكی از زیستگاههای دیرین انسان میباشد كشف كرده اند. غار آزیخ كه از جند سالن بزرگ تشكیل شده، در دوراهی رودخانههای قوروچای و كؤنده لن چای واقع شده و در دراز مدّت اقامتگاه انسان های ابتدائی بوده است. هنگام حفّاری، اشیائی كه نمایانگر شرایط زیست انسانهای ابتدائی بود از این غار به دست آمد. این آثار نشانگر تمدّن باشكوه آذربایجان در ۲ـ5/1 میلیون سال پیش از این بود. در سال ۱۹۶۹ میلادی حادثه بس مهمّی در زندگی علمی پژوهشگران آزیخ رخ داد، به طوری كه هنگام كاوش در یكی از سالنهای غار، قسمتی از چانه یك انسان خیلی قدیمی كشف شد و این رخداد به عنوان پنجمین حادثه جهانی به ثبت رسید. كشفیّات یاد شده در ادبیّات علمی به عنوان آزیخ آنتروپ (انسان آزیخ ) شناخته شده و این انسان نه تنها قدیمیترین ساكن آذربایجان بلكه قفقاز بوده است. دانشمندان ما پس از مطالعه و تحقیق در سیر زندگی و چگونگی فعالیّت انسان آزیخ، به نتایج جالب توجّهی دست یافتهاند. قبل از هر چیز معلوم گردیده كه انسان آزیخ، چگونگی استفاده از آتش و طرز نگهداری آن را میدانسته است. برای ساختن ابزار، سنگهای معدنی را مورد استفاده قرار داده و در شكار حیوانات، شگردهای مختلفی را به كار میبرده است. انسان آزیخ و پیرامونیانش، خالق یكی از كهن ترین تمدّن های تاریخ بشریّت بودند كه باستان شناسان آن را تمدّن قوروچای نامیده اند. از ویژگیهای چشمگیر آن، این بود كه انسانهای ابتدائی ساكن در دشت قوروچای با روش انتخاب سنگ برای ساختن سلاح و ابزار شیوه شكار حیوانات و كلا" با نحوه تماس با طبیعت آشنا بودند. و نیز جالب است كه این ویژگیها مختصّ دوره سنگ نیست , بلكه در دوران های ائنئولیت و مفرغ نیز روند تكاملی خود را پیموده است. ساكنان بالاترین طبقه غارهای آزیخ و تاغلار، ابعاد مهم تكنیكی دوره سنگ را تجربه كرده و در هزارههای ۵ـ۴ قبل از میلاد به عهد مس ـ سنگ كه از دستاوردهای مهم بشریّت بود قدم گذاشتند. بدین ترتیب در دو حادثه بزرگ كه مخصوص مراكز تمدّنهای كهن دنیا بود شركت جستند. یكی از آن ها ایجاد سیستم تقسیم كار اجتماعی و دیگری تغییر بافت جامعه از نظام مادرسالاری به پدرسالاری بود. ساكنان قورو چای، رموز طرز استفاده از اوّلین فلزّ , مس را یاد گرفته و به كشاورزی و دامداری اشتغال میورزند. آن ها در دشت قوروچای و ساحل كؤندهلن چای، مسكنهای جدید احداث میكنند. یكی از كانونهای زیست كه در بالای تپّههای بلند ساخته شده به نام« قاراكؤپك تپه» مشهور است. این تپه در حال حاضر در ارتفاع ۵۰ متری سمت راست ساحل كؤنده لن چای در اراضی شهر فضولی واقع شده است. زیستگاه قاراكؤپك تپه با طبقات زیاد كه مدّت زمان طولانی به حیات خود ادامه داده، از دوره ائنئولیت تا سدههای میانه از ۵ـ۴ هزار سال قبل از میلاد آغاز و تا سده های ۱۴ـ۱۲ میلادی كانون تمدّن با شكوهی را تشكیل میداده است. این زیستگاه كه دارای آثار مخصوص ادوار ابتدائی، از ابزار سنگی و ظرفهای گلی دست ساز گرفته تا سلاحهای مسین و ظروف گلی منقّش و بناهائی با ویژگیهای زیبای معماری بوده، نشانگر آن است كه روند تكاملی درخشانی را پیموده است. در دشت قوروچای و كؤنده لن چای، در كنار قاراكؤپك تپه، دیگر آثار تاریخی از جمله گونشلی تپه، مئینه تپه، خان تپه و كول تپه، این امكان را میدهند كه از دوران پیدایش انسان آزیخ تا عهد تكامل یافته مفرغ، نحوه گذران زندگی انسانها و تحولّات به وجود آمده در حیات اقتصادی و اجتماعی آن ها مورد بررسی قرار گیرد. صدها تپه كه دشتهای قاراباغ را زینت میدهند برای یك چنین بررسی در طول حیات بشر، یعنی از بدو خلقت انسان تا روزی كه دست به تشكیل گروههای اجتماعی زده، زمینه لازم رافراهم میآورند. آثار كشف شده از این تمدّنهای درخشان، در حال حاضر نه تنها در آذربایجان، مسكو و پطرزبورگ نگهداری میشوند، بلكه زینت بخش موزههای اغلب شهرهای دنیا از جمله پاریس، برلین و لندن میباشد.»[2] از آثار اجاق هائی كه در غار پیدا شده، چنین برمیآید كه آزیخ آنتروپ قادر بوده است آتش تولید كرده و آن را برای مدّتی نگهدارد. توانائی استفاده از آتش، انسان های اولیّه را قادر ساخته است كه گامی به سوی غلبه نیروهای طبیعت بردارند و از حیوانات متمایز گردند. گفتنی است كه : « انسان های اولیّه، زمانی كه در دشتها به طور پراكنده زندگی میكردند، در معرض خطرات متعددّی از جمله باد، گرما، سرما، باران و از همه مهم تر حمله حیوانات درّنده بودند. آنان نه سر پناهی داشتند كه در امان باشند و نه سلاحی كارآمد كه به كمك آن از خود دفاع كنند. انسان ها به بلندیها پناه برده و كنجكاوانه به درون غارهای تاریك رفتند، دوباره حیوانات درّنده، ازغارها بیرون آمده و انسان ها را دریدند. تا این كه یك روز اتّفاقی، درختی را صاعقه زد و جنگل آتش گرفت. بشر ناباورانه مشاهده كرد كه حیوانات، همه از برابر آتش میگریزند. او به آتش نزدیك شد، چوب مشتعلی را برداشته و فرار كرد. او میدید كه حیوانات از او میترسیدند. بشر به بزرگترین كشف خود رسید. آتش را سلاح خود كرده و غارها را تصّرف كرد. هرگز ما درك نمیكنیم كه آتش چه ارزشی برای آن انسان ها داشت. آتش مقدّس شد، خدا شد، مذهب به وجود آورد : آتش پرستی ». [3] درباره تاریخ تقریبی كشف آتش در این خطّه، در ضمیمه روزنامه اطلاعات، در مطلبی تحت عنوان « بقایای انسان های اولیّه در قفقاز كشف شد آمده است : « براساس شواهد موجود، كشف آتش در حدود یك میلیون و دویست و پنجاه سال هزار سال پیش صورت گرفته است. »[4] پدید آوردن آتش و مراقبت آن كه كار دشواری بوده، دقّت در تهیّه و نگهداری آن، احترام و نوعی تقدّس، نسبت به آتش به وجود آورد و پرستش آتش از دوران باستان در فرهنگ و زندگی مردم آذربایجان و از آن جمله قره باغ نأثیر گذاشت.بیجهت نیست كه نشانههای تقدّس آتش، هنوز در بسیاری از افسانه ها و قصّههای آذربایجانی به جا مانده است. به عقیده برخی از پژوهشگران واژه «آذربایجان » با آتش پرستی مردم این سرزمین بیارتباط نیست. زمان درازی در تاریخ، آذربایجان به «دیار آتش» معروف بوده است. در دوره پاله ئولیت میانه، در تمام سطح آذربایجان، جمعیّتهای قومی و عشیره ای به وجود آمده بود. در انجام دوره نو سنگی، انسان ها توانستند، در زندگی و كار خود از فلزّها نیز بهره گیرند. نخست مس را شناختند. كاوش ها روشن ساخته است كه كانهای مس ناحیه گده بیگ، داش كسن و اراضی قره باغ كوهستانی، مورد استفاده طوایف آن عهد بوده است. در هزار دوّم و سوّم پیش از میلاد، انسان های آغازین، به تدریج به دادو ستد مس و روی پرداختند و بدین گونه توانستند اسلحه و ابزار بسازند. باستان شناسان هنگام كاوش در اطراف خوجالی در قره باغ كوهستانی، مینگه چئویر، نخجوان، شامخور، داش كسن، گده بیگ و خا نلار، به كشف شمشیرهای بزرگ مفرغی، تبر، تبرزین، خنجر و صدها داس سنگی، سرنیزه و همچنین سفال های گوناگون نایل شدند. در دوره مفرغ، ابزار كشاورزی تكامل یافت و كشاورزی پیشرفت كرد. كشت انگور و نیز گله داری اهمیّت كسب كرد. در بسیاری از جاها، انسان ها به شكار نیز میرفتند. به تدریج كارهای دیگری هم به وجود آمد.[5] دوره ائنئولیت در منطقه قره باغ به احتمال زیاد از هزاره پنجم تا ششم قبل از میلاد مسیح شروع میگردد. این دوره در منطقه یاد شده، تشكّل كشاورزی و دامداری ساكن ( نه متحرّك ) بوده است. تمدّن و فرهنگ دور مفرغ و اوایل دوره آهن در آثار مدفون قره باغ كوهستانی منعكس گردیده است.مناطق مسكونی مربوط به این دوره، هنوز كشف نگردیده است. در تپّههای اطراف «خان كندی» گورهای دسته جمعی و محلّ سوزاندن جنازه ها مشخّص گردیده است. وسایل و تجهیزات این گورها شامل تبرهای نوك تیز , سنجاقهای خمیده و قفلی، آویزههای طلائی، شمشیرهای برنزی و انواع سفال ها و... میباشند. در كورقان منطقه خاچین خان، ظرف استوانهای به شكل سیلندر كه در روی آن نقوش برجسته وجود دارد و همچنین سفالهائی كه سطح خارجی آن صیقل شده و به رنگ سیاه میباشد كشف شده است.[6] « رنه گروسه» نیز از كشف حلقه های زیبائی در گنجه و قره باغ بحث میكند كه از مفرغ برای تزئین ساخته شده و شكل حیوانات را با وضع هندسی ترسیم نموده اند. ( این هنر در حدود ۱۴۰۰ قبل از میلاد یا ۱۲۵۰ شروع شده و حداكثر تا قرن قرن هشتم باقی بوده است ) همین هنر نیز تا ناحیه «طالش» ادامه یافته و در این منطقه، در حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد، صنعت مفرغ سازی رونق و نضج می یابد.[7] ارّان ( بین النهرین ) ولایتی است از آذربایجان نظربر این كه صحبت از قره باغ و نام سابقش ارّان میباشد و چون در گذشته، برخی از مؤلفّین محرّف، درباره نام ارّان و حدود و ثغور آن خلط مبحث كرده و خواسته اند كه حدود ارّان را كه میان دو رود كر و ارس قرار دارد، به تمام قلمرو جمهوری آذربایجان تعمیم داده و به زغم خود نشان دهند كه آذربایجان، نام واقعی و تاریخی جمهوری آذربایجان نبوده و این نام از سال ۱۹۱۸، بعد از حاكمیّت حزب مساوات، به این سرزمین اطلاق شده لذا ضروری است كه فصلی از این كتاب را به این موضوع اختصاص داده و این مسئله روشن را روشن تر نمائیم. ارّان نام پیشین بخشی از جمهوری آذربایجان بوده كه به مرور، جای خود را به قره باغ داده ، و طبق نوشته مرحوم میرزا محمّد خان قزوینی : « برای چندمین بار تن به تغییر نام داد و قره باغ جای ارّان را گرفت.»[8] و این كشور، غیر از ارّان سابق و قره باغ فعلی، شامل مناطق شروان، میل، مغان، طالش و غیره میباشد كه مجموعا" جمهوری آذربایجان را تشكیل میدهند و به قول محمد حسین بن خلف تبریزی: « ارّان ولایتی است از آذربایجان.» یاقوت حموی درباره حدود آذربایجان مینویسد : « حدّ آذربایجان از بردعه در مشرق تا ارزنجان در مغرب، مرزهایش در شمال بلاد دیلم و جبل و طارم است.»[9] تاریخ طبری در فصل « خبر گشادن آدربایگان و در بند خزران » و اعزام سمّاك بن خوشه به آذربایگان، مرز آذربایجان را صراحتا" تا دربند پیش میبرد : «... و اوّل حد از همدان درگیرند تا به ابهر و زنگان بیرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدین میانه اندر هر چه شهرهاست همه را آذربایگان خوانند... و راههاست به آذربایگان كه از جمله بلاد خزران گویند.»[10] مسعودی كه در نیمه نخست سده چهارم هجری میزیسته از « ارّان آذربایجان » (مروج الذّهب – ترجمه فارسی (ج ۱)ـ ص۲۲۷ ) و در متن عربی (مصر ۱۳۰۳ – ج۱ – ص ۲۰۰ ) از « الرّان من بلاد آذربایجان » نام برده است. حمداللّه مستوفی قزوینی كه كتاب « نزهةالقلوب را سال ۷۴۰ ﻫ. ق نوشته و اوّلین بار نام قره باغ را به كار برده، آنجا كه فاصله سلطانیّه تا دیگر بلاد را نوشته، قره باغ و ارّان را در كنار هم آورده است بدین سان : « قره باغ و ارّان : هفتاد و دو فرسنگ »[11] وی در بخش دیگر كتابش، به علّت این كه ارّان در غرب ملتقای دو رود ارس و كر و میان آن دو قرار گرفته، آن را بین النهرین خوانده و نوشته است :« از كنار آب ارس تا آب كُر بین النهرین ولایت ارّان است.»[12] قابل توجه است ولایت ارّان، اراضی ما بین رود كر و رود ارس ذكر گردیده نه اراضی مابین رود ارس و دریاچه خزر، غرب ملتقای دو رود ارس و كُر را ارّان و شرق این ناحیه را دشت مغان تشكیل میدهدكه : « از ملتقای و رود ارس ارس و كُر تا كوههای طالش از شمال به جنوب كشیده شده و از دامنه كوه سبلان تا به سواحل دریای خزر را از شرق به غرب امتداد دارد.»[13] و شمال این منطقه : « ناحیهای كه در شمال رود كُر تا دربند ( باب الابواب = دمیر قاپو ) و مغرب دریای خزر افتاده بود شروان خوانده میشد. »[14] و حمد اللّه مستوفی نیز« از كنار آب كُر تا دربند «باب الابواب » را ولایت شروان ذكر كرده »[15] و حدود آذربایجان را این گونه ترسیم كرده است : «آذربایجان، حدودش با ولایات عراق عجم، گرجستان و ارمنستان پیوسته است. شهرها : تبریز، اوجان، گرگر، نخجوان، اجنان، اردوباد، آزاد و ماكویه. »[16] محمد حسین بن خلف تبریزی متخلّص به برهان، مؤلّف فرهنگ قاطع كه این اثر گرانقدر را در سال ۱۰۶۲ ﮬ. ق یعنی در عصر صفویه در هندوستان نوشته و تمام كرده است، در ذیل واژه ارّان چنین مینویسد : « ارّان به تشدید ثانی بر وزن پرّان، نام ولایتی است از آذربایجان كه گنجه و بردع از اعمال آن است. گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بیتشدید هم گفته اند...» (برهان قاطع، چاپ علمی، ص۶۹ ) در اثر كم نظیر« تذكر¸الملوك » نیز كه میرزا سمیعا كاتب عصر صفوی بر حسب دستور اشرف افغان در سال ۱۱۳۷ ﮬ. ق، بنا به قول خود در باب « دستورالعمل خدمت هر یك از ارباب مناصب درگاه معلّی، موافق ازمنه سلاطین صفویه » نوشته، هر دو آذربایجان در عصر سلسله صفویه یك ایالت بوده و در این اثر گرانسنگ، در فصلی كه مربوط به « مواجب و تیول امرای سرحد و نفری ملازمان هریك » است، ایالت آذربایجان، چهار منطقه به شرح زیر بوده است : الف ـ تبریز ب ـ چخور سعد ج ـ قره باغ د ـ شروان »[17] همچنین « كریم اودر » به نقشه ای اشاره كرده است كه [شریف] ادریسی [۴۹۳ـ۵۶۰ ] جغرافیدان و نقشه نگار شهیر مراكش، در حدود سال ۵۴۹ هجری (۱۱۵۴ میلادی ) كشیده و كنرادمولر در سال ۱۹۲۸ میلادی با الفبای لاتین، آن را در اشتوتگارت، منتشر كرده است. در این نقشه، اراضی بین كوههای قفقاز و رود كر « شروان » آذربایجان پسین یا عقبی، اراضی بین رودهای ارس و كُر بقیّه آذربایجان پسین و آذربایجان ایران، بلاد آذربایجان نوشته شده است. »[18] اولیا چلبی ایالت نخجوان را به صراحت جزئی از آذربایجان شمرده است. البته در آثار دیگر نیز نخجوان كه جغرافی نویسان عرب، نشوی نامیده اندش، از جمله شهرهای آذربایجان به شمار آمده است. »[19] شمس الدین سامی در مادّه نظامی« قاموس الاعلام » خود كه در سال ۱۳۱۶ ﮬ. ق ۹ـ۱۸۹۸ میلادی منتشر شده، زادگاه شاعر را قصبه گنجه آذربایجان نوشته و بدین ترتیب، شهر گنجه را از شهرهای آذربایجان شمرده است.[20] برای خانات قفقاز كه به دست روسیّه تزاری اشغال گردید، همان اصطلاح خانات آذربایجان به كار رفته است. در اواخر سده هیجدهم میلادی، در زمان سلطنت هراكلیتوس، شاه گرجستان، یك افسر كه از تركان ایدیل – اورال بوده و در پادگان نظامی روس واقع در تفلیس خدمت میكرده، رسالهای درباره ارزیابی نیروی نظامی و مناسبات سیاسی و وضع داخلی خانات آذربایجان تألیف كرده و در سال ۱۸۸۴ میلادی در كیف انتشار داده است. در این رساله از خانات آذربایجان ایران و آذربایجان قفقاز به مثابه یك كلّ واحد بحث كرده است. میخائیل لازاروف، پروفسور انستیتوی لازاروف مسكو، در اثر خود به نام « آنتولوژی ادبیّات ترك » ترك های قفقاز جنوبی را تركان آذربایجان نامیده است. میرزا كاظم بیگ از استادان ادبیّات فارسی و عربی دانشگاههای قازان و پطرزبورگ و به گواهی بار تولد، یكی از بنیانگذاران خاورشناسی روسیّه و نخستین مترجم گلستان به زبان روسی و دربند نامه به زبان انگلیسی و عضو رسمی و افتخاری چندین انجمن خاورشناسی و علمی اروپائی و آمریكائی و... در اثر خود به نام « دستور زبان تطبیقی زبان های تركی » كه در سال ۱۸۴۶میلادی توسّط دانشگاه قازان انتشار یافته، زبان تركی آذربایجانی را به دو لهجه آذربایجانی «جنوبی » ( ایرانی )و « شمالی » (قفقازی)تقسیم كرده است. آدولف برگه مجموعهای از اشعار شعرای ایرانی تركی زبان قفقازیّه را ترتیب داده و آن را تحت عنوان اشعار شعرای آذربایجان در سال ۱۸۴۷ میلادی در لایپزیك منتشر ساخته است.[21] جنگ های ایران و روس كه در اوایل قرن نوزدهم میلادی آغاز شد و منجرّ به شكست قوای ایران و از دست رفتن ۱۷ ولایت از پیكره ایران گردید، پس از پایان دوره اوّل این جنگها و انعقاد معاهده ننگین گلستان كه« ظاهرا" صلح میان و روس برقرار شد، امّا احساس غبن و شكستی كه با تحمیل این قرارداد به درون جامعه ایران راه یافت، مخالفتهای مردمی را برانگیخت و تألیف كتابهای جهادیّه اوج گرفت. بیشتر رساله ها در طول 13سال (۱۲2۸ـ۱۲۴۱) یعنی بین دو جنگ اوّل و دوّم ایران و روس نوشته شد. انگار تلاشی سازمان یافته برای آزاد سازی سرزمین های از دست رفته در حال تكوین بود... »[22] در تمام این رساله ها كه نوعی از ادبیّات مقاومت را به وجود آورد و بیش از یك قرن قبل از تشكیل حكومت مساوات، توسط مراجع تقلید وقت شیعیان و روحانیّون سرشناس ایران و عتبات عالیات به رشته تحریر درآمد، سرزمینهای آن سوی ارس كه كانون جبهه های نبرد بود و هنوز علاوه بر ولایات ایروان و نخجوان، منطقه طالش در این سرزمین و در ساحل دریای خزر در دست دولت ایران بود، آذربایجان نامیده شده است نه عنوان دیگر. به دو نمونه از این دست نوشته ها توجه كنیم : « در همین سال ها میر محمد حسین بن عبدالباقی، متوفّیٰ به سال ۱۲۳۳ ﮬ.ق امام جمعه وقت اصفهان، جهادیّهای را به خواست عبّاس میرزا نوشت. او عقیده داشت كه تجاوز روسیه به سرزمین آذربایجان« از قبیل چراغ در راه باد افراختن و خانه در معبر سیلاب بنا كردن »[23] است. امام جمعه اصفهان، در شمار علمائیبود كه به ۲۴ سئوال مطرح شده از سوی دولتمردان پیرامون جنگ با روسیه تجاوزگر، پاسخ داد و مجموعه آن را در كتابی به زبان فارسی فراهم آورد. علما در كتابهای جهادیّه، خطاب به مردم نوشته بودند : « بدانید كه مقتول ثغور آذربایجان در دفاع اهل كفر و طغیان برای حفظ بیضه اسلام و مسلمین و حراست ناموس مؤمنات و مؤمنین مانند شهدای كربلاست. »[24] [1] ـ ن –قلیف – از پیدائی انسان تا رسائی فئودالیسم در آذربایجان – ص۶ [2] ـ قره باغین كئچمیشینه سیاخت –ص۸ [3] ـ پرویز زارع شاهمرس – فرهنگ و تعامل فرهنگی – امید زنجان ـ 10/12/1373 [4] ـ ضمیمه روزنامه اطلاعات ـ 24/2/1374 [5] ـ ن – قلیف – پیشین [6] ـ اقرار علی اوف ـ پیشین [7] ـ رنه گروسه – امپراطوری صحرانوردان – ترجمه عبدالحسین میكده – ص ۳۰ [8] ـ یادداشت های قزوین – ( ج ۲ ) – ص ۴۰ [9] ـ یاقوت حموی – معجم البدان – ص ۲۶۰ [10] ـ تاریخ طبری – ص ۵۲۹ [11] حمدالله مستوفی – نزهة القلوب – ص 61 و 91 [12] ـ حمدالله مستوفی – نزهة القلوب – ص 61 و 91 [13] ـ دكتر فقیه – پیشین – ص 100 و 87 [14] ـ ـ دكتر فقیه – پیشین – ص 100 و 87 [15] ـ حمداللّه مستوفی – پیشین – ص 106 – 102و 85 [16] ـ حمداللّه مستوفی – پیشین – ص 106 – 102و 85 [17] ـ میرزا سمیعا – تذكرة الملوك – ص 1970 [18] ـ كریم اودر –آذربایجانـ ص 20 [19] ـ سیاحتنامه اولیا چلبی (ج3) –ص37ـ 227 . جغرافیای تاریخی سرزمین های خلاقت شرقی – ص179 [20] ـ قاموس الاعلام – (ج6) –ص 4589 [21] ـ رحیم رئیس نیا – پیشین – ص 83 [22] ـ هدایت اللّه بهبودی – ادبیات در جنگ های ایران و روس – ص 27 . [23] ـ نسخه خطّی نزد كتابخانه آستان قدس ، شماره 2348ـ ص8 ( بدون شماره گذاری ) به نقل از ادبیات در جنگ های ایران و روس – ص 28 [24] ـ میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی – جهادیه – ص 18و 19 به نقل از ادبیات در جنگ های ایران و روس ص 33 بؤلوم لر: قره باغ در گذر تاریخ، |
Dağlıq Qarabağ (1988-1993) Xankəndi (18.09.1988) Əskəran (19.10.1991) Hadrut (19.11.1991) Xocalı (26.02.1992) Şuşa (08.05.1992) Laçın (17.05.1992) Xocavənd (02.10.1992) Kəlbəcər (3-4.04.1993) Ağdərə (07.07.1993) Ağdam (23.07.1993) Cəbrayıl (23.08.1993) Füzuli (23.08.1993) Qubadlı (31.08.1993) Zəngilan (30.10.1993) *** Azərbaycan *** |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |