قالب وبلاگ


من توركم ، آذری یوخ
Vətən Anadır ANA çağırır bizi 
نظر سنجی
تورك ديلينده مدرسه لازيمدير؟




او فردی روشنفكر و سیاستمدار محبوبی در بین جوانان و دانشجویان اصلاح طلب می باشد و شبیه بسیاری از تازه به دوران رسیده های زمان انقلاب اسلامی نمی باشد ، ودر عین حال محافظه كاروباهوش است ، و تمام خواسته اش ایرانی با زبان فارسی و هویت فارسی وآباد است ،و به همین خاطر هم دولت را دارد و هم جانب ملت را می گیرد،در صدا سیما حضور می یابد ، با بزرگان ایران بحث می كند واوضاع را با نگرانی به بهتر شدن هدایت می كند.
قبل از انقلاب به تشكیل انقلاب اسلامی می اندیشد و بعد از انقلاب حسرت دولت پهلوی را می خورد، و با زبان بی زبانی به دفاع از شاهان پهلوی می پردازد نجات ایران را با رفسنجانی می بیند ، و در انتخابات 92 به حمایت روحانی بر می خیزید و پس از مدتی به شكست خویش و به شوك شكست همفكرانش اعتراف می كند.گاهی یك موی محمد(ص) را به صد تا كوروش نمی دهد وبه یاد دعای مادرش می افتد كه آرزو داشت پسرش با ایمان شود و از مردم طلب دعا می كند برای بر آورده شدن آرزوی مادرش.اما امروزكه از تهران ، از روحانی ، از همه چیز دلشكسته دست به دامان آذربایجان می شود و یادش می افتد كه تبریزی هست با حس مشروطه خواهی ،و طلوع دوباره ی خورشید نجات را از تبریز می بیند، به تبریز می رود اما ای دل غافل ...


2- دومین مسئله اینكه چرا زیبا كلام به انتقاد ملت تبریز پرداخته وچرا ملت امروز تبریز با ملت دوران مشروطیت فرق كرده است؟.

همانگونه كه همه ی سیاستمداران دنیا و مردم ایران می دانند سرچشمه ی همه انقلابها وحركات روشنفكری از تبریز مركز آذربایجان جنوبی شروع شده است و سپس به جاهای دیگر ایران و حتی به كشورهای دیگر رسوخ پیدا كرده است ، زیبا كلام نیز كه چهره سیاسی شناخته شده ی مملكت می باشد و تقریبا حمایت دولت را به همراه دارد ،با دیدن اوضاع متشنج و خفقان ایران و تقریبا تمام روزنه ها بسته شده است ،به تبریز پناه می برد و برعكس انتظارش روشنفكران و مردم را آنگونه كه می پنداشت نمی بیند، و متوجه می شود كه تبلیغ در تبریز برای نجات ایران به مثال "آب در هاون كوفتن است" ملت تبریز با آن روحیه ی مبارزانه شان چیزی را می خواهند كه زیبا كلام نمی خواهد، لاجرم مایوس و دلشكسته فضای تبریز را غیر سیاسی و مردم امروز تبریز را بی خاصیت می شمارد.
اما چرا زیبا كلام تقریبا در بین مردم آذربایجان و تركها محبوبیت داشت و به او احترام می گذاشتند، یكی اینكه مردم آذربایجان به افراد روشنفكر و باسواد احترام می گذارند و دومین موضوع اینكه زیبا كلام با نوشتن مقاله ای و سپس تبدیل آن به كتابی در مورد "افضل" دانشجوی نخبه و معلول مراغه ای كه در روز دفاع پایان نامه اش موقع آمدن از روستای خود به زنجان تصادف كرده و به رحمت خدا رفته بودند. این موضوع بر می گردد به سالهای 78-79 كه بنده نیز در دانشگاه آزاد زنجان دانشجو بودم، دانشجوی رشته ادبیات بودم ولی از آنجایی كه حس و شعور سیاسی در بطن بعضی انسانها مادرزادی است ولو اینكه اصلاحات و كلمات علوم سیاسی را بلد نباشد. خواه ناخواه او را به دنبال مسائل سیاسی می كشاند و ما مردم آذربایجان نیز با توجه به پیشینه ی سیاسی كه در مناطق خود داشتیم اكثریتمان دارای این حس و شعور می باشیم ، خواسته -ناخواسته دنبال اتفاقات و اخبار بودم ,با شنیدن اینكه زیباكلام در دانشگاه ما تدریس می كند سعی كردم در كلاسش نشسته و با او از نزدیك آشنا شوم ، به اتفاق یكی از دوستانم یكی -دو بار پای درس این استاد نشستیم. از نحوه ی تدریسش و آگاه كردن دانشجویان از مسائل موجود خوشم آمد و زمانی كه در یكی از نشریات محلی زنجان نوشته اش را در مورد افضل دیدم برایم بسیار دوست داشتنی و شخصیتی بس صادق تجلی شده بود.

زیرا او از دردی حرف زده بود كه درون تك تك ما دانشجویان و محصلان ترك زبان را به ستوه آورده بود ، دردی كه مطرح شدن آن از زبان یك فارس و یك استاد آبی بر آتشمان می ریخت ، زیرا همه ماها تقریبا به خاطر لهجه تركی مان تحقیر شده بودیم و اعتماد به نفس نداشتیم هر چند بهترین های كلاس بودیم ، از آن روز كه صادق زیبا كلام با نشر این نوشته محبوبیت خود را احساس می كرد ، تصمیم به سفر تبریز می گیرد. در تبریز اوضاع را طور دیگر می یابد و عنان سخن را از دست داده و احساس درونی و چهره ی واقعی خودش را نشان می دهد.
بعد از سفر به تبریز و دیدار با روشنفكران مایوسانه آنچه در دل داشت و برخلاف انتظارش ملت آذربایجلن را مانند ملت دوران مشروطه نیافته بود چهره ی درونی خود را رو و دلشكسته از چهره تبریز را غیر سیاسی می بیند .
وقتی از او می پرسند كه نظرش راجه به نشریه های موجود در آذربایجان چیست ، كه این سوال معمولا از طرف نشریه مصاحبه كننده مطرح می گردد ، وی با صراحت می گوید كه از رسانه های تبریز خوشش نمی آید هرچند كه مردم تبریز و طرفداران تیم تراختور آنها را دوست داشته باشند.زیرا نشریات امروز در تبریز جسارت نشریات دوران مشروطه را ندارند به جوئی نمی ارزند و نیز طرفداران تیم تراختور را به هیچ می انگارد و از آنها هیچ انتظار سیاسی ندارد زیرا آنها را انسانهایی غیر سیاسی و وعده ای كه سر از سیاست نمی آورند و تنها به تماشای فوتبال فوتبال اهمیت می دهند یاد می كند و بدینگونه خود را به كوچه علی چپ می زند .زیباكلام بهتر از هر كسی میداند كه امروز در آذربایجان و در هر كجای ایران نشریه ای كه به نفع نظام كار نكند ،نمی تواند برای مدت زیادی فعالیت كند و لغو مجوز می شود و علاوه بر آن نشریاتی كه به زبان تركی باشد كه كاملا زیر نظر و كلمه به كلمه باید از فیلتر حراست ارشاد بگذرد و دیگر اینكه ،امروز تیم تراكتور به سبب پتانسیل سیاسی و اتحادش در تمامی دنیا آذربایجان جنوبی و خواسته ها ی ملت را به گوش مردم رسانده است،چیزی كه فوتبال ایران در تاریخ حیاتش هرگز چنین عظمتی را مشاهده نكرده بود.و همچنین می داند كه طرفداران تیم تراختور از همه اقشار ، دكتر ،مهندس ،نابغه ، كارگر ،چوپان تشكیل شده است و این یعنی انقلاب. اما امروز اگر خواسته ی ملت آذربایجان سوای خواسته ی زیبا كلام و امثالهم می باشد و مردم در آزربایجان امروز خواستار حفظ هویت وزبان مادریش است ،نتیجه ی بی اهمیتی و تظلمی است كه از طرف دولت ایران و غیر مستقیم و مستقیم از طرف ملت فارس بر آنها وارد شده است .درست است مشكل ما با با فارس زبانان نیست ولی اهانت هایی كه به ملت ترك از طریق اعمال غیر انسانی و نژاد پرستانه انجام می شود در بسیاری مواقع از طرف فرد فارس زبان است وقتی با عقده و حالت مسخره دهان می گشاید و می گوید :"مگه تركی ... " آنجا دولت نیست بلكه فرد است و اینسان رنجیده خاطر می سازد و برادری تنها شعاری می ماند برای روزهای نبرد با دشمنان ایران .زیباكلام می گوید مردم آذربایجان بی خاصیت شده اند ،دردشان معاش ، مسكن و نان شب است، از شما باید پرسید چرا ؟ شما كه مشكل نان و مسكن و كار ندارید، آیا هرگز از خود پرسیده اید مردم یك منطقه باید چه كار بكنند چگونه امرار معاش كنند در حالی كه ثروتشان شبانه روز به غارت می رود، معادنش به مناطق فارس نشین برده می شود ودر آنجا از حالت اولیه و خامی به مواد قابل استفاده تبدیل می شود ، مگر در آذربایجان كارخانه نمی شود ساخت و بدون صرف هزینه ی حمل ،این عملیات را انجام داد. مانع سرمایه گذاری در آذربایجان می شوند، وآثار باستانی اش را روز به روز تخریب می كنند ، برای جلوگیری از جذب توریست در قبال از طویله های به جا مانده یزد و اصفهان جاذبه های توریستی می سازند.دریاچه ی به آن عظیمی را به شورستان تبدیل می كنند و اكراد را بلای خاك آذربایجان می سازند ،و مردم اورمیه و اطراف را دسته دسته واداربه كوچ به جهنم های اطراف تهران می سازند .
گفته اید باید آسیب شناسی شود كه چرا ملت آذربایجان اینگونه شده اند؟ از شما می پرسیم جناب زیبا كلام زمانی كه ملت ترك زبان و آذربایجان را به سوسك تشبیه می كردند ؟ زمانی كه در مدارس تهران تست های تحقیر آمیز علیه تركها طرح می كردند ، با هر بهانه ای دمار از روزگار ملت آذربایجان در می آوردند ، به فكر آسیب شناسی نبودید؟! ، باز از طرف مردم اورمیه می پرسم اگر به جای اورمیه و نقده و سلماس ، شیراز و یا قسمتی از اصفهان را برای برای كردها در نظر می گرفتند و آنها را به جان مردم آن منطقه می انداختند چه می شد ، آیا زمین و زمان را به هم نمی ریختید ؟با همه ی اینها آمده اید طلوع دوباره خورشید ایران رو به افول را از آذربایجان به تماشا بنشینید ؟ ای دل غافل !!!!اما باید بگویم كه بر خلاف نظریه ی شما امروز ملت آذربایجان در دورترین روستاهایش نیز به شعور هویت خواهی نائل آمده است و حق را از ناحق تشخیص می دهد،با وجود محتاج بودن به نان شب جوانان آذربایجان دنبال تحصیل علم و آگاهی اند ، می دانند كار نیست تنها برای علم آموختن می جنگند، می خواهید آمار بگیرید كه از میان دانشجویان سیاسی بیشترین آمار را دانشجویان آذربایجانی تشكیل می دهند.وقتی با بیان احساسی ، گیرا و سیاسیتان شروع می كنید آذربایجان را با ستار خان ، باقر خان ، ثقه اللاسلام و... می شناختید و به آن تبریزی هایی می بالیدید كه در عرض 24 ساعت پایه های سلطنت پهلوی را به لرزه در آوردند آرزوی آن ملت را می كشید و در مقابل حكومت دموكرات آذربایجان ، سید جعفر پیشه وری ، حركت ملی در قلعه بابك ، حركت ملی در بازیهای تراكتور را قبول ندارید ، اینگونه اندیشه ی نژاد پرستی و پان ایرانیستی خود را رو كرده وعنان اندیشه هایتان را از دست می دهید،و بار دیگر ملت آذربایجان را به باور رسیده شان كه شما ملت فارس تنها به فكر خودتان هستید را مطمئن می سازید .
آذربایجانی هایی كه با شما همراهند را ریشه دار و ملتی كه عقیده ی شما را ندارند را بی ریشه توصیف می كنید . كسانی كه طالب زبان مادریشان هستند را قومیت گرا و "ناسیونالیسم " آذری خطاب می كنیدآذری زبان می گویید ، پان تركیسم خطاب می كنید . هر چند برای ما هر دو به یك معناست ، اما شما نه آذریش را توان دیدن دارید نه تركش را ، وقتی می گوییم آذربایجانی هستیم از ترس نزدیك شدن به آذربایجان شمالی می گویید شما ترك هستی ، وقتی می گوییم ما ترك هستیم از ترس نزدیك شدن به ریشه و هویتمان می گویید نه شما آذری هستی !...
چنانكه به اعتراف خودتان حتی از پوستر آویخته شده در خیابانهای تهران برای جذب كنسرت عاشیقهای آذربایجان برافروخته می شوید در حالی كه بیشتر مردم تهران را تركها تشكیل می دهند، هم مدعی روشنفكری و واقعیت گرایی هستی ، هم توان دیدن واقعیت ها را نداری .می گویی با ایجاد مدارس تركی در آذربایجان موافقی زیرا اگر چنین مدارسی ایجاد گردد بیشتر مردم فرزندانشان را به مدارس فارسی زبان می فرستند ، موافقم! ، زیرا خانه" از پای بست ویران است "، كودك آذربایجانی وقتی به تلویزیون نگاه می كند باید فارسی بلد باشد ، وقتی كتاب داستان می خواند باید فارسی بلد باشد ، وقتی به مهد كودك می رود مجبور باید فارسی صحبت كند، و همچنین یك مادر آذربایجانی در نتیجه ی سیاستهای پهلوی و جمهوری اسلامی تقریبا اكثر داستانهای تركی را فراموش كرده و چیز جدیدی برای فرزندش در حافظه ندارد ، زیرا مجال حفظ و نگهداری قصه های تركی را نداشته است،
امروز با همه این توصیفها مردم آذربایجان دریافته اند كه باید درد را از ریشه درمان كرد ،یعنی حفظ هویت وآموزش زبان مادری ،و زمانی كه شما در تبریز با مردم ملاقات كردید متوجه شدید كه قبل از شما خود مردم آذربایجان مسئله را آسیب شناسی كرده و به دنبال حل مسئله می باشند و این دل شما را شكسته است.اما از این سفر جناب زیبا كلام و مصاحبه ی وی نتایج زیادی می توان گرفت ولی من به یك نتیجه مهم اشاره می كنم و آن این كه : مردم آذربایجان برخلاف نظر دكتر صادق زیبا كلام متفاوت تر و با شعورتر و عبرت گرفته از اتفاقهای گذشته به شعور ملی و آگاهی دست یافته اند و فضای تبریز سیاسی تر از گذشته شده است با تفاوت اینكه این بار تبریز آب آسیاب ملت فارس و پان ایرانیست ها نخواهد شد .دیگر نمی خواهند اشتباهات قبلی تكرار شود آذربایجان خون بدهد فارس حكومت كند و سپس قهرمانان مبارز را به جرم خیانت به سلاخه بكشند. شریفه جعفری مدیر مسئول انتشارات ابطال شده ی پینار/.




بؤلوم لر: یولداشلار، 
[ شنبه 13 اردیبهشت 1393 ] [ 08:36 ] [ ماحمود دالغا ]
Baxışlar 2
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

بلاقا گؤره


چیراق یاندیر،اوجاق قور
كور یوخودان بیرجه دور
قوی امه یین داغیتسین
یوردوموزا قیزیل نور .
حبیب ساهر
سایغاج سایت
بازديدهاي بو گون : نفر
بازديدهاي ديروز : نفر
كل بازديدها : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
ایندی بلاق دا : نفر
باخیش لار : عدد
كل مطالب : عدد
یئنیله مه چاغی :

YAŞASIN AZƏRBAYCAN YAŞASIN AZƏRBAYCAN

حامیان محیط زیست آذربایجان

Qanlı tarix
Dağlıq Qarabağ (1988-1993)
Xankəndi (18.09.1988)
Əskəran (19.10.1991)
Hadrut (19.11.1991)
Xocalı (26.02.1992)
Şuşa (08.05.1992)
Laçın (17.05.1992)
Xocavənd (02.10.1992)
Kəlbəcər (3-4.04.1993)
Ağdərə (07.07.1993)
Ağdam (23.07.1993)
Cəbrayıl (23.08.1993)
Füzuli (23.08.1993)
Qubadlı (31.08.1993)
Zəngilan (30.10.1993)
*** Azərbaycan ***

وبسایت خبری تحلیلی دورنا نیوز آذربایجان غربی